آیا ابزار MBTI میتواند حلقه گمشده روابط عاطفی باشد؟
آیا ابزار MBTI میتواند در بهبود روابط عاطفی بین زوجین ایفای نقش کند؟
آیا تیپهای شخصیتی خاصی وجود دارند که نیمه گمشده ما هستند و در نقطه مقابل تیپهای شخصیتی دیگری وجود دارند که برقراری رابطه با آنها از ابتدا محکوم به شکست است؟
آیا ابزار MBTI انتخاب تیپ شخصیتی خاصی را برای روابط عاطفی و ازدواج به ما توصیه میکند؟
اینها سوالاتی است که اکثر افرادی که در مرحله ایجاد روابط عاطفی و شناخت پیش از ازدواج قرار دارند و با ابزار MBTI نیز آشنایی پیدا کردهاند، با آن مواجه میشوند. تفسیر نادرست از کارکرد ابزار MBTI برای افرادی که آن را آموختهاند، میتواند منجر به انتخابهای اشتباه شود. بنابراین ضروری است، پاسخی برای سوالات و ابهامات فوق یافته شود. آلیسا بیلی (Alyssa Bailey) نویسنده مجله Elle در قالب بیان تجربیات خود، سعی کرده است پاسخی برای این سوالات بیابد و در این مسیر از راهنماییها و نظرات جنیفر اوربو (Jennifer Overbo) مدیر راهبرد محصول MBTI در موسسه CPP و یکی از مدرسین باتجربه ابزار MBTI نیز کمک گرفته است. پیشنهاد میکنیم مطلب زیر را بخوانید و پاسخ سوالات فوق را بر مبنای آن بیابید.
*******************************************
آن پسر گفت: من یک ISTJ هستم. و این همان لحظهای بود که من با خودم گفتم، “شکست این رابطه حتمی است”. این چهارمین قرار ملاقاتم با آن پسر بود و تا آن زمان او بینقص به نظر میرسید: یک پسر ۲۳ ساله باهوش با موهای روشن که در رفتارش پختگی به وضوح قابل تشخیص بود و انقدر جسارت داشت که یک پیراهن یقه باز صورتی بپوشد. او یک نجیبزاده جنوبی (منظور ایالات جنوبی در آمریکا) بود که فقط یک پاپیون کم داشت و من دختری با لباسهایی با رنگهای شاد و روشن بودم. ما آن روز با یکدیگر، یک زوج دوست داشتنی در پارک ریورساید نیویورک بودیم.
هنگامی که از آن پسر در مورد تیپ شخصیتیاش سوال کردم – کاری که به هنگام آشنایی با هر کس دیگری انجام میدهم – انتظار نداشتم جوابی بسیار فراتر از انتظارم بشنوم. بر اساس ابزار MBTI مردم به شانزده تیپ شخصیتی مختلف تقسیم میشوند که هر یک از حروف چهارگانه، نماینده یکی از ارجحیتهای آنها بین حالتهای دوگانه است. برونگرا (E) در مقابل درونگرا (I)، حسی (S) در مقابل شمی (N)، فکری (T) در مقابل احساسی (F) و داوریکننده (J) در مقابل ملاحظهکننده (P).
من یک ENFJ هستم و آن پسر به عنوان یک ISTJ بسیار متفاوت از من به نظر میرسید. هنگامی که تیپ شخصیتیاش را شنیدم، در ذهنم شروع به شمردن تنشهایی کردم که ممکن است بین ما به وجود آید، اما بعد جلوی خودم را گرفتم.
هر چند من همیشه احساس میکردم چیزی درکنکردنی در مورد او وجود دارد – خودش اذعان داشته بود که مردم در ارتباط با او دچار مشکل هستند و به نظر آدم بستهای میآید – اما او به من گفت که “از من خوشش میآید”. هنگامی که به من گفت: “بیصبرانه منتظرم که تو را بیشتر بشناسم”، حرفهایش بسیار باورکردنی به نظر میآمدند. به خودم گفتم، پس صرف این که او ISTJ هست، قطعاً باعث به هم خوردن رابطه نمیشود. و به نظر میرسید که اینگونه هم نباشد… تا این که یک هفته بعد او بدون هیچ توضیحی غیبش زد. آیا منصفانه بود که من این قضیه را به تیپ شخصیتیاش ربط دهم؟
وقتی من با این پسر آشنا شدم، برای سالها تحت تاثیر ابزار MBTI بودم. من آدمی بودم که به دقت و کارآمدی آن قسم میخوردم و اعتقاد داشتم میتواند در روابط عاطفی مرا خوشحالتر کند. با خواندن مقالاتی در مورد انطباقهای عاطفی تیپ ENFJ، برای خودم برخی از تیپها را مناسبتر تصور میکردم. معتقد بودم تیپ INFP یک زوج عالی برای من است. به همین خاطر در جستجوی این تیپ بودم و هر چقدر تیپ شخصیتی فردی که با او آشنا میشدم از آن تیپ دورتر بود، رابطه را کمتر جدی میگرفتم.
این که من تصور میکردم ابزار MBTI میتواند یک ابزار توانمند باشد کاملاً اشتباه نبود. این ابزار توسط بسیاری از درمانگران در زوج درمانی و مشاوره پیش از ازدواج مورد استفاده قرار میگیرد. تا این که با خانم جنیفر اوربو، مدیر راهبرد محصول ابزار MBTI ملاقات کردم و او به من گفت تفسیر شخصی من از ابزار MBTI – که همان جستجوی تیپ INFP برای برقراری رابطه عاطفی بود – گمراهکننده است. او گفت: “راه بهتر، فکر کردن به این است که در هر رابطه عاطفی ظرفیت بالقوهای وجود دارد. چیزی که تو باید بر روی آن متمرکز شوی آن است که درک کنی آن شخص واقعاً کیست، و او به طور طبیعی چه رویکردی به زندگیاش دارد.”
منفعت واقعی دانستن تیپ شخصیتی یک شخص در اولین قرار ملاقات مشخص میشود که در اغلب مواقع شما به طریقی با آنها مواجه میشوید که احساس میکنید آنها میخواهند شما آنگونه باشید، در مقابل این که شما واقعاً چه کسی هستید. در واقع این چهار حرف مسیر میانبری میشود، برای دیدن از ورای نقابی که نه تنها شما به چهره دارید، بلکه آنها نیز به چهره دارند. به این طریق زودتر متوجه میشوید که آنها واقعاً چه کسی هستند و آیا با شما همخوانی دارند یا نه.
هنگامی که آن روز بعدازظهر، آن پسر تیپ شخصیتیاش را به من گفت، من به طور صحیح از آن اطلاعات استفاده نکردم. خانم اوربو به من پیشنهاد کرد از تیپ به عنوان “راهی برای شناخت بیشتر” استفاده کنم. مثلاً میتوانستم به آن پسر بگویم: “چه خوب، بیا یک مقدار در مورد آن صحبت کنیم. این تیپ چگونه روی تو تاثیر میگذارد؟” در واقع تلاش کنم تا طرف مقابل را واقعاً درک کنم.
اما در عوض ذهنم از من پیشی گرفت و خودم را متقاعد کردم که ما با هم سازگار نیستیم. به عنوان یک ISTJ، آن پسر منطقی و متکی بر جزئیات بود و من به عنوان یک ENFJ احساسی بودم و تصویر بزرگتر را میدیدم. در مشاجراتمان، او احتمالاً از دید من سرد و بیتفاوت به نظر میرسید و من برای او به طور غیرمعمولی احساساتی به نظر میرسیدم.
من بر روی نقاط تعارض متمرکز شده بودم که آن چهار حرف میتوانند آن را آشکار کنند. اما تضمینی در این مورد وجود نداشت، زیرا به گفته خانم اوربو: “هر رابطه عاطفی بسیار فراتر از دو تیپ شخصیتی است.” در اینجا خانم اوربو چند نکته ضروری را به من گوشزد کرد:
۱ – درونگرایی (I) در مقابل برونگرایی (E) (جهتی که انرژی را از آن میگیرید و توجهتان به آن جلب میشود): در صورتی که به دنبال برقراری تعادل هستید این دو قطب میتواند ترکیبی عالی از کار درآید، هر چند موانعی نیز بر سر راه ظاهر خواهند شد. برای مثال: بعد از یک روز سخت کاری، یک برونگرا مثل من دوست دارد صحبت کند که از دید یک درونگرا میتواند به صورت رگباری از حرفها و صحبتها به نظر برسد. در حالی که یک درونگرا پیش خودش فکر میکند: “من واقعاً میخواهم به داخل یک اتاق آرام بروم و کمی در مورد روزم فکر کنم و فضای شخصی خودم را داشته باشم. من واقعاً نیاز دارم قبل از این که وارد یک گفتگوی طولانی بشوم، انرژی خودم را بازیابی کنم.”
۲ – حسی (S) در مقابل شمی (N) (چگونه اطلاعات را جمعآوری میکنید): در بسیاری مواقع ممکن است، بین این دو ارجحیت مشکل ایجاد شود، زیرا S ها بیشتر جزئینگر هستند و Nها به دنبال تصویر بزرگترند. برای مثال، هنگام پخت و پز، یک فرد با ارجحیت S میخواهد همه چیز را بسنجد و بر چیزی که در حال اتفاق افتادن است تمرکز دارد، در حالی که یک فرد با ارجحیت N میگوید: “حالا میخواهیم این را هم امتحان کنیم، آن افزودنی را هم به غذا اضافه کنیم و …” . این میتواند باعث سرگرمی و شوخی شود، اما در بسیاری از امور جدی زندگی ممکن است باعث دلخوری و ناراحتی شود.
۳ – فکری (T) در مقابل احساسی (F) (چگونه تصمیم میگیرید یا به چیزی خاتمه میدهید): فکریها بر مبنای منطق و تحلیلهای غیرشخصی تصمیم میگیرند در حالی که احساسیها عمدتاً بر مبنای ارزشهای انسانی تصمیم میگیرند که در مواقعی آشتی دادن این دو سبک بسیار دشوار است. برای مثال هنگام دعوت افراد به جشن عروسی، یک فرد با ارجحیت T ضمن فاصله گرفتن از آدمها، صرفاً به این فکر میکند که ما فقط X نفر مهمان میتوانیم دعوت کنیم. در حالی که یک فرد با ارجحیت F به این فکر میکند که اگر این فرد را دعوت کنم، آن یکی ممکن است دلخور شود که چرا او را دعوت نکردم.” آنها بیشتر بر این تمرکز دارند که اثر تصمیمشان بر مردم چیست.
۴ –نا منظم (P) در مقابل منظم (J) (چگونه برنامهریزی میکنید): این یکی از آن مواردی است که میتواند منبع اصلی ایجاد تعارض بین افراد باشد. افراد با ارجحیت P بیشتر غریزی و فیالبداهه عمل میکنند، در حالی که افراد با ارجحیت J به دنبال زندگی برنامهریزی شده و ساختدار هستند. برای مثال به هنگام برنامهریزی تعطیلات آخر هفته، یک فرد با ارجحیت J خواهد گفت: “لیست برنامهها کجاست؟ چگونه با آن مواجه شویم؟ میخواهم قبل از رسیدن موعد، همه چیز برنامهریزی شده باشد.” در حالی که فردی با ارجحیت P، احتمالاً راحت نشسته و پیش خودش فکر میکند: “نیازی به لیست نداریم، فقط به من اعتماد کن، ۲۰ دقیقه قبل از شروع تعطیلات ترتیب همه چیز را میدهم، چه نیازی است از دو روز قبل برنامهریزی کنیم.”
عقیده من در مورد جر و بحثها صحیح بود. “با وجود هر کدام از تفاوتها، در طول زمان، در صورتی که درک صحیحی از این که چرا یک فرد با مسائل زندگی به شیوه خاصی برخورد میکند، وجود نداشته باشد، ناراحتی و دلخوری به وجود خواهد آمد” و ممکن است شما فکر کنید: “خدای من، این فرد اصلاً نیازهای من را درک نمیکند.”
خانم اوربو به من هشدار داد، هر چند در ابتدا برقراری رابطه با کسی که هم تیپ خودتان است ممکن است خوشایند و جذاب به نظر برسد، اما میتواند باعث بروز مشکلاتی نیز بشود: “در اغلب مواقع در روابطی که هر دو شخص دارای یک تیپ شخصیتی یکسان هستند، یکی از طرفین در هر یک از ارجحیتهای چهارگانه بر طرف مقابل غلبه پیدا میکند و شخص دیگر مجبور به نشان دادن انعطاف میشود. و این میتواند انرژی طرفین را تحلیل ببرد.”
خانم اوربو به من گفت: “اگر آن پسر عین خودت یک برونگرا بود، آن وقت هر دوی شما میخواستید در طول روز صحبت کنید و هر دوی شما نیاز داشتید آنچه در ذهن دارید را فوراً به زبان بیاورید. پس اصلاً چه کسی میخواهد به این حرفها گوش بدهد؟”
بعد از صحبت با خانم اوربو، فهمیدم رویکرد من در خصوص استفاده از ابزار MBTI در روابط عاطفی کاملاً اشتباه بود و این که ابزار MBTI هیچکسی را از دایره انتخاب، حذف نمیکند. خانم اوربو در پایان گفت: “من فکر میکنم تو به عنوان یک شخص باید بیش از اینها انتظار داشته باشی و جستجو کنی. اگر از همان ابتدا روابط خودت را محدود به یک سری تیپ شخصیتی خاص کنی، هیچ وقت نخواهی دانست فرصت ایجاد رابطه با چه افرادی را از دست میدهی.”
کمکی که ابزار MBTI به ما خواهد کرد، فراهم کردن فرصتی برای برقراری ارتباط صحیح با دیگران است، زیرا وقتی شما میدانید چگونه با یک شخص بر اساس تیپ شخصیتیاش ارتباط برقرار کنید، این کلیدی برای موفقیت در روابطتان خواهد بود.
و اینگونه بود که رابطه من با آن پسر خیلی زود به شکست انجامید. وقتی او به من گفت که یک ISTJ هست، من فوراً از شناخت بیشتر او منصرف شدم (و البته نیازی به گفتن نیست که غیب زدن او بعد از یک هفته و پیگیری نکردنش هم در این قضیه موثر بود). پس علیرغم این که ابزار MBTI آن چراغ جادویی روابط عاطفی که من فکر میکردم نبود، اما من هنوز به توانایی و کارآمدی آن اعتقاد دارم. اگر همه ما واقعاً به دنبال این هستیم که دیگران ما را بفهمند، ابزار MBTI ما را یک گام به جلوتر میبرد و به ما یادآوری میکند که شیوههای دیگری نیز هست که افراد به آن شیوهها فکر و عمل میکنند.
******************************************
تهیه و تنظیم: سید ساجد متولیان
دانشآموخته دوره ۳۲ کارگاه آموزشی شخصیتشناسی با استفاده از ابزار MBTI – خانه توانگری طوبی
*******************************************
مراجع:
http://www.cppblogcentral.com/mbti-talk/personality-type-relationships
================================
مقالات مشابه
چرا ابزار شخصیت شناسی MBTI برای میلیونها نفر معنادار می باشد؟
استراتژی های موفقیت برای درونگرا ها وبرونگراها
دوره جدید MBTI را اگر میخواهید با خبر بشوید به این شماره( ۲۱۸۸۸۴۷۵۹۳) پیامک بزنید اسمتان + MBTI :
دیدگاه (3)
سلام به دکتر شیری عزیز و بزرگوار
من که واقعاً اینو تجربه کردم و از این جمله واقعاً لذت بردم “در اغلب مواقع در روابطی که هر دو شخص دارای یک تیپ شخصیتی یکسان هستند، یکی از طرفین در هر یک از ارجحیتهای چهارگانه بر طرف مقابل غلبه پیدا میکند و شخص دیگر مجبور به نشان دادن انعطاف میشود. و این میتواند انرژی طرفین را تحلیل ببرد.”
به نظر دو نفر که تیپشون یکسانه خونشون فقط می شه جنگ قدرت ها…..
همیشه هم که خانوما باید کوتاه بیان
من خودم برون گرام ولی تو روابط با آدمای دورنگرا خیلی راحت ترم
البته از وقتی که MBTI یاد گرفتم.
خوب جا داره به یه نکته هم اشاره کنم که شاید زیاد به این بحث ربط نداره ولی به نظر من جالبه و اونم این که فردی که دنبال رابطه با تایپ شخصیتی خاصی بوده یک ENFJ بوده یعنی یک فرد ایده آلیست،ذهنی و با سازماندهی ذهنی البته.که دوس داشته رابطش رو قبل از تبدیل به واقعیت آرمان سازی کنه.به قولی دوست داشته رابطه ی رویاییش رو تو ذهنش بسازه تا تو واقعیت.فکر می کنم اگر کسی که از ابزار MBTI مطلع بود یک ISTJ بود احتمال این قضاوت خیلی کمتر بود.
فکر می کنم.تایپ های ایده آلیست و شهودی مستعدترن برای این گونه قضاوت ها.
اصولا فضاوت یا تصمیم گیری به عنوان کارکرد اول بیشتر در رابطه با افرادی است که علاوه بر داشتن حرف J در تایپ شخصیتی، از دریافت انرژی برونگرایانه هم استفاده کنند که در مورد این خانم هر دو صدق می کند. اما ملاک این تصمیم گیری همان طور که گفتید بر اساس دریافت اطلاعات شهودی و بر اساس احساسات خواهد بود.
فراتر از این بحث همانطور که در مقاله هم اشاره شده است، میزان اثرگیری ما از این چهار حرف، کمکی است که ابزار MBTI چه در روابط عاطفی و چه کاری به ما می کند و شامل تمام کیستی ما نمی شود