خیر، محبوب ترین ابزار شخصیت شناسی دنیا، MBTI، ما را فریب نداده است (پاسخ به مقاله انتقادی مجله فورچون)

مقاله ای که پیش رو دارید پاسخ آقای ریچ تامپسون مدیر تحقیقات مؤسسه CPP به مقاله انتقادی مجله فورچون در خصوص ابزار MBTI است.

این مقاله را آقای مجتبی کریمی از اعضای دپارتمان MBTI ترجمه نموده اند( اینجا )

ابزار شخصیت شناسی MBTI به یک دلیل هنوز هم محبوب ترین ابزار شخصیت شناسی دنیا باقی مانده است – مردم دیدگاه ها و ایده های آنرا مفید می دانند. این امر اتفاقی نیست. من به عنوان مدیر تحقیقات CPP، به خوبی از تلاشهایی که برای اعتبارسنجی و اطمینان بخشی آزمون MBTI صورت گرفته است باخبرم. علیرغم پژوهش های معتبری که بدنه علمی MBTI را تقویت می کند، انتقادهای مشخص و هدفداری نیز این ابزار را مورد تهاجم قرار داده است که برخی از آنها از روی بی اطلاعی و عدم دانش و برخی نیز با هدف تخریب منتشر می شوند.
یکی از مقاله هایی که اخیراً منتشر شده و با هدف تخریب و ناقص جلوه دادن ابزار MBTI صورت گرفت، مقاله ای بود با عنوان “آیا ابزار MBTI همه ما را فریب داده است؟” که توسط رومن کرزناریچ در مجله معتبر فورچون انتشار یافت. قصد بنده این است که با رویکردی علمی و البته بی پرده به صحبت های آقای کرزناریچ پاسخ دهم.
بر اساس گفته های کرزناریچ: “علی رغم محبوبیتی که MBTI دارد، اما در سه دهه اخیر مورد انتقاد روانشانسان حرفه ای فراوانی بوده است.” درحالیکه او با اطمینان کامل اظهار می دارد که ابزار MBTI انتقادهایی داشته است، اما باید به این موضوع نیز اذعان داشت که این ابزار تمام نیازمندیهای یک آزمون روانشناختی را دارا بوده و مؤسسه CPP نیز اعتبارنامه آنرا بصورت رایگان در این آدرس قرار داده است.
اگر این ابزار دارای بنیان و شالوده غنی علمی و پژوهشی نبود، هرگز در سازمانهای معتبر و تراز اول جهان، از قبیل ارتش ایالات متحده و کمیته المپیک ونکوور و نیز در بیش از ۵۰۰ سازمان برتر مجله فورچون مورد استفاده قرار نمی گرفت. پشتوانه این ابزار ۵۰ سال تحقیق و پژوهش علمی بوده و بیش از هزاران بار مورد بازبینی و ارجاع قرار گرفته است.
این موضوع صحت دارد که ابزار MBTI نزد روانشاسان بالینی از محبوبیت خاصی برخوردار نیست، اما این امر بدان دلیل است که ابزار MBTI تنها جهت بررسی و ارزیابی شخصیت های سالم و طبیعی مورد استفاده قرار می گیرد نه در موارد آسیب شناسی – بنابراین طبیعی به نظر می رسد که در زمینه های بالینی استفاده محدودی داشته باشد. از سوی دیگر این ابزار نزد روانشناسان سازمانی و متخصصین محیط های کاری محبوبیت فراوان دارد و آنان می تواند از این ابزار مفید در زمینه هایی چون تشکیل تیم و مدیریت تعارض استفاده شایانی کنند.
کرزناریچ در جایی دیگر ادعا می کند که : “MBTI اشتباها این فرضیه را مطرح می کند که شخصیت به طور انحصاری و بی برو برگرد در دو دسته قرار می گیرد. یعنی شما یا درونگرا هستید یا برونگرا، اما هیچگاه در بین این دو ترجیح قرار نمی گیرید….” اگر مؤلف به اندازه کافی تکالیف خود را انجام داده بود و تحقیقاتش را کامل میکرد حتما به این نتیجه می رسید که گفته های او هم نظریات نهفته در این ابزار و هم توانایی های اندازه گیری خود ابزار را به شیوه ای غلط ارائه داده است.

11438378-leadership-concept--3d-illustration-chrome-balls
ابزار MBTI صرفا این گونه بیان می کند که ما به صورت پیش فرض به شیوه هایی خاص رفتار می کنیم، نه اینکه رفتار ما محدود به سمت و سوی خاصی باشد. نظریه ای که در پس این ابزار نهفته اظهار می دارد که ما از هر دو ترجیحمان در هر بعدی استفاده می کنیم، اما ما به صورت ذاتی و پیش فرض به یکی از ابعاد تمایل داریم. این موضوع دقیقا مانند یک شخص راست دست است که از دست چپ خود نیز استفاده می کند – شاید این کار کمی غیرطبیعی باشد، اما مطمئنا می تواند کارهای خود را انجام داده و حتی با تمرین نیز مهارت خود در استفاده از دست چپ را افزایش دهد. البته خیلی جالب است که آقای کرزناریچ آنقدر سطح پایین به این مساله نگاه می کند که از مثال توزیع قد در میان افراد استفاده می کند که کاملا امری اشتباه و غیر قابل کاربرد است زیرا قد خصوصیتی فیزیکی است نه یک ترجیح رفتاری.
لازم به ذکر است، ابزار MBTI برای آنکه میزان و درجه وضوح یک ترجیح در افراد را شناسایی کند، دارای ابزار و ساز و کارهای خاص خود می باشد. این ابزار PCI یا “شاخص وضوح ترجیح” Preference Clarity Index نام دارد که میزان وضوح هر ترجیح در یک فرد را به خوبی مشخص ساخته و شامل چهار درجه است : اندک Slight، متوسط Moderate، واضح Clear و بسیار واضح Very Clear.
در قسمتی دیگر کرزناریچ به موضوع “…. پایین بودن اعتبار آزمون – بازآزمایی (test-retest) …. ” اشاره دارد. در حقیقت، درجه همبستگی آزمون-بازآزمایی برای جدیدترین ویرایش MBTI عددی بین ۰٫۵۷ تا ۰٫۸۱ است که در خصوص ابزارهای روانسنجی کاملا مناسب می باشد. شایان ذکر است در مواردی که افراد نتایج مختلفی را در مورد تیپ شخصیتی خود به دست می آورند بدین دلیل است که عدد PCI آنها در یک ترجیح خاص پایین می باشد. برای مثال اگر PCI فردی در مورد برونگرایی اندک یا Slight باشد، ممکن است بعدها میزان درونگرایی وی بسیار اندک بدست آید. اینکه فردی با PCI واضح یا خیلی واضح نتیجه ای مغایر با نتیجه ابتدایی خویش را بدست آورد امری بسیار بعید به نظر می رسد.
مؤلف در بخش دیگری اصرار به این موضوع دارد که : “….. هیچ مدرکی مبنی بر وجود رابطه مثبت بین تیپ MBTI و موفقیت در یک شغل و یا اطلاعاتی که نشان دهد تیپ خاصی در یک شغل بخصوص موفقتر از دیگر تیپ هاست وجود ندارد…” سپس در جمله ای دیگر بیان می دارد که :”ظاهرا من به عنوان یک نویسنده دارای تیپ شخصیتی اشتباهی هستم …..” یا “MBTI یک قرص جادویی نیست که بتواند مسیر مخفی به شغل رویایی را نشان دهد.”

CHESS-PIECES_LEADERSHIP
این جملات کمی زیرکانه به حساب می آیند زیرا در اصل گفته های صحیحی هستند – ابزار MBTI کارایی یا میزان رضایتمندی در یک شغل را پیش بینی نمی کند. با این وجود جمله فوق گمراه کننده نیز است زیرا این احساس را به خواننده می دهد که ابزار MBTI قصد انجام چنین کاری را دارد – همانطور که می دانید MBTI قطعا برای پیش بینی موفقیت یا میزان رضایت در یک شغل طراحی نشده است. اگر بخواهیم بگوییم که این موضوع نوعی نقص و کاستی برای MBTI به حساب می آید دچار عدم صداقت عقلانی شده ایم زیرا دقیقا مثل این است که بگوییم قطب نما خراب است چون دما را به شما نمی گوید.
شاید بتوان گفت این سردرگمی که در مورد MBTI وجود دارد از این حقیقت حاصل می شود که تیپ شخصیتی بر انتخاب شغلی افراد تأثیر می گذارد – بنابراین تیپ های خاص در برخی شغل های مختلف متداول تر هستند. درحالیکه MBTI نمی تواند میزان موفقیت و رضایتمندی یک شغل را پیش بینی کند، دانستن تیپ شخصیتتان و تیپ شخصیتی که در شغل موردنظر شما متداول تر است می تواند برای شما مفید واقع شود. برای مثال، زمانیکه نوبت به ارتباط برقرار کردن، ارائه نقطه نظرات، شناسایی حوزه های درگیری و تعارض و در کل کارکردن با افراد می رسد، استفاده از این دیدگاه ها ارزشمند به حساب می آیند.
در آخر، کرزناریچ سخنان خود را با یک جمله آشنا به پایان می رساند: “…. شخصیت انسان به سادگی در قالب ۱۶ گروه یا هر عدد مشخص دیگر قرار نمی گیرد: ما آنقدر مخلوقات پیچیده ای هستیم که ابزارهای روانسنجی نمی توانند حقیقت ما را فاش سازند…. ” نخست باید بگویم که ابزار MBTI هیچگاه قصد نداشته که تمام وجوه شخصیت را تشریح کند و نیز ادعایی نکرده که افراد با تیپ های شخصیتی یکسان مشابه یکدیگرند.
اما بیایید در مورد فکری که پشت این حرف است بیشتر صحبت کنیم. بر اساس این منطق، شخصیت انسان آنقدر پیچیده است که هر نوع دیدگاه نسبت به ترجیحات فکرکردن، رفتارکردن، ارتباط برقرار کردن، کارکردن و یادگرفتن بلااستفاده خواهد ماند.
البته آقای کرزناریچ مختار است که این مساله را باور کند یا خیر. مدیران، مشاوران و روانشناسان متعدد به این نتیجه رسیده اند که شناسایی ابعاد مشخص و مشترک شخصیت، در تشکیل تیم، مدیریت تعارض، توسعه رهبری و کاربردهای متعدد دیگر بسیار مفید بوده اند.

منبع: http://www.cppblogcentral.com/cpp-connect/no-we-havent-been-duped-by-the-worlds-most-popular-personality-assessment/

اشتراک گذاری

WhatsApp
Telegram

دیدگاه (6)

پاسخ دادن به احسان لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

مطالب مرتبط