بخش مهمی از یافتههای علوم روانپزشکی و روانشناسی مدیون تحقیقات و پژوهشهای محققین و دانشمندان علم عصبشناسی (Neuroscience) میباشد. بخشی از این فعالیتهای علمی و پژوهشی منجر به ایجاد یک شاخه علمی مجزا با عنوان علوم اعصاب رفتاری، عصبشناسی رفتار یا روانشناسی زیستی (Behavioral Neuroscience) شده است. این شاخه علمی با استفاده از اصول زیستشناسی (و به طور خاص عصبشناسی) به مطالعه ساز و کارهای فیزیولوژیکی، ژنتیکی و رشدی رفتار در انسان و جانوران میپردازد. مطالعات عصبشناسی رفتار معطوف به مطالعه سلولهای عصبی (Neurons)، انتقالدهندههای عصبی، مدارهای مغزی و فرآیندهای بنیادین زیستی میشود که مبنای رفتارهای نرمال و غیرنرمال را تشکیل میدهند [1].
پروفسور داریو ناردی (Dario Nardi) استاد دانشگاه کالیفرنیا لسآنجلس (UCLA) یک دانشمند عصبشناسی رفتار است که از سال 2007 انجام مطالعاتی را در زمینه بررسی ارتباط بین تیپ شخصیتی افراد (که بر اساس ابزار شخصیت شناسی میرز-بریگز MBTI به دست آمده است) و چگونگی فعالیتهای مغزی آنها آغاز نموده است. وی که مدرک دکترای خود در رشته علوم سیستمی را در سال 1998 از دانشگاه ایالتی نیویورک (SUNY) دریافت کرده، از سال 1994 با ابزار MBTI آشنا شده و به صورت حرفهای در زمینه ابزار شخصیتشناسی MBTI به تحقیق و تدریس مشغول بوده است [2].
ناردی برای بررسی فعالیتهای مغزی افراد از روش الکتروانسفالوگرافی یا نوارمغزی (EEG) استفاده مینماید. این روش شامل اخذ سیگنال توسط الکترودهای سطحی، بهبود سیگنال (معمولاً تقویت و حذف نویز)، چاپ سیگنال و تحلیل آن میباشد. روش EEG تاکنون برای کمک به مطالعه صرع، تشخیص اختلالات روانی و مطالعه خواب مورد استفاده قرار میگرفته است [3]. این روش فعالیتهای الکتریکی در بخش نئوکورتکس (Neocortex) مغز را میسنجد. روش EEG در مقایسه با روشهای مشابه سریع، آسان و ارزان است و تغییرات را در واحد میلیثانیه اندازهگیری میکند [4].
ناردی در آزمایشهای خود از دانشجویانی که قبلاً تیپ شخصیتی خود را با استفاده از ابزار MBTI تعیین نمودهاند کمک گرفته است. الکترودهای دستگاه EEG به سر دانشجویان وصل میشود و فعالیتهای مغز آنها توسط نرمافزار ثبت میگردد(شکل زیر).
دانشجویان در طی آزمایشها به فعالیتهای زیر می پرداختند [4]:
- بازی مانند بازی با کارت، حل جدول کلمات متقاطع و غیره
- فعالیتهای بدنی مانند تردستی با توپ
- تفکر مانند حل مسائل ریاضی، تشخیص اختلافات بین دو شکل مشابه
- ارتباط با دیگران مانند صحبت کردن، ایفای نقش در نمایش
- به یاد آوردن مانند تکرار اسامی مشاهده شده در یک لیست، بازگویی جزئیات یک صحنه
- پیشبینی کردن مانند صحبت در مورد زندگی شخصی در 10 سال آینده
- جملهسازی خلاقانه با کلمات بیربط
در شکل زیر بخشهای مختلف نئوکورتکس مغز که هر یک مسئول یکی از فعالیتهای مغزی میباشند، از نمای بالا نشان داده شده است. دوایر مشخص شده با کد روی شکل محل نصب الکترودهاست که فعالیت آن بخش خاص از نئوکورتکس را اندازهگیری مینمایند. از نظر ناردی، نئوکورتکس را میتوان به یک جعبهابزار مهارتهای شناختی (Cognitive Skills) تشبیه نمود که ساختار آن در همه افراد تا حد زیادی مشابه است، اما این که چه زمانی و چگونه از این جعبه ابزار استفاده میکنیم بسته به تیپ شخصیتی و پیشینه شخصی ما (فرهنگ، آموزش، شغل و غیره) میتواند متفاوت باشد. برای مثال، یک فرد با تیپ شخصیتی ENFJ در مقایسه با یک فرد با تیپ شخصیتی ISTP به احتمال بسیار بالاتری دارای یک ناحیه T5 (توجه زیاد به بازخورهای اجتماعی) فعالتر است. مختصراً میتوان گفت، افراد با تیپ شخصیتی یکسان اغلب تمایل دارند که به گونه مشابهای از برخی از نواحی مغز خود استفاده کنند یا نکنند و البته تفاوتهایی نیز بین آنها وجود دارد که به خاطر ساختار منحصر بفرد مغز هر یک از آنهاست [5].
در تصاویر ثبت شده از مغز، رنگهای قرمز و زرد نشان دهنده فعالیت بالاتر و رنگهای آبی و سیاه نشاندهنده فعالیت کمتر میباشند [4].
ناردی در آزمایشهای خود حالت جالبی از فعالیت مغز را کشف کرده که نام آن را شرایط جریان (Flow state) گذاشته است. این شرایط که در آن کلیه بخشهای نئوکورتکس مغز از نظر میزان فعالیت حالت هماهنگی را نشان میدهند (مشخص شده با رنگ آبی در شکل زیر) زمانی اتفاق میافتد که هر فرد بسته به تیپ شخصیتی که دارد در حال انجام کاری است که در آن زمینه مهارت دارد یا اصطلاحاً متخصص (Expert) آن کار میباشد [4].
ناردی تعدادی از فعالیتهایی که برای تیپهای خاص باعث شکل گیری «شرایط جریان» در مغز میشود را شناسایی کرده است که برخی از آنها عبارتند از [4]:
- حل و فصل یک شرایط بحرانی به هنگام ایفای نقش به عنوان یک بازیگر (ESFP، ESTP)
- مرور اتفاقات گذشته با ذکر جزئیات (ISFJ، ISTJ)
- تجسم نمودن آینده (INTJ، INFJ)
- گوش دادن به حرفهای دیگران (ISFP، INFP)
- گوش دادن به حرفهای یک شخص مافوق (ESTJ)
- انجام یکی از فعالیتهایی که در آن مهارت دارید یا تصور انجام دادن آن (تمام تیپهای شخصیتی)
ناردی از انجام آزمایشهای متعدد به هشت الگوی شاخص در زمینه فعالیتهای مغز تیپهای شخصیتی مختلف دست یافته که در شکل زیر به نمایش در آمده است [4].
مقایسه میزان تشابه فعالیت مغزی ثبت شده جامعه آماری مورد بررسی حاکی از نتایج جالبی در خصوص رابطه تیپ شخصیتی با فعالیت مغز افراد بود. در مورد افراد با تیپ شخصیتی متفاوت کمتر از 30 درصد جامعه آماری دارای میزان فعالیت مغزی با درصد تشابه 50 درصد و بیشتر بودند. اما وقتی افراد با تیپ شخصیتی یکسان در گروههایی دستهبندی شدند مشاهده گردید که تقریباً چیزی نزدیک به 30 درصد از هر کدام از جوامع آماری دارای فعالیت مغزی با درصد تشابه بین 80 تا 90 درصد هستند. ناردی معتقد است، تفاوتهای موجود بین فعالیتهای مغزی افراد با تیپ شخصیتی یکسان به دلیل آن نیست که تیپ شخصیتی آنها اشتباهاً تعیین شده است، بلکه این تفاوتها اطلاعات جالبتری به دست میدهد و آن این است که مغز باعث شکلگیری تیپ شخصیتی نمیشود. برای مثال چیزی به نام بخش ENFP یا ESTJ مغز وجود ندارد. در عوض مغز شما یک جعبه ابزار است که شما تمایل دارید از این جعبه ابزار طوری استفاده کنید و آن را رشد بدهید که پشتیبان ترجیحات تیپ شخصیتی شما باشد [5].
ناردی از تحقیقات خود به ویژه مقایسه نتایج آزمایشهای انجام شده بر روی افراد با تیپ شخصیتی یکسان نتیجه گرفت که تیپ شخصیتی نقش مهمی در زندگی ذهنی ما ایفا مینماید ولی تنها عامل مؤثر محسوب نمیشود. پیشینه فردی، جنسیت، شغل و عوامل دیگر همگی بر آن چیزی که هستیم تأثیرگذارند. علاوه بر این مهارتهای غیرمرجح (کارکردهای سوم و مغلوب) هر فرد به شیوههای گوناگونی در زندگی وی ظاهر میشوند و به همین دلیل است که ابزارهای شخصیتشناسی مانند MBTI«شاخص» (Indicator) نامیده میشوند و نمیتوان آنها را خدشهناپذیر دانست [5].
علاوه بر موارد فوق ناردی به نتایج جالب دیگری در مورد رابطه تیپ شخصیتی با کارکرد مغز افراد نیز دست یافته که همگی آنها را در کتابی تحت عنوان «عصبشناسی شخصیت: دیدگاههای ادراک مغزی برای افراد با همه تیپهای شخصیتی» (Neuroscience of Personality: Brain-Savvy Insights for All Types of People) منتشر نموده است [6]. همچنین یک ویدیوی 90 دقیقهای از سخنرانی ناردی در مورد نتایج تحقیقاتش از اینجا قابل مشاهده میباشد.
ناردی به محدودیتهای تحقیقات خود از جمله محدودیت در تعداد افراد شرکتکننده در آزمایشها و محدوده سنی آنها معترف است و میپذیرد که به آزمایشهای بیشتری در این زمینه نیاز میباشد، هر چند وی معتقد است نتایج حاصله از آزمایشهای وی، نشان میدهد نظریه تیپهای روانشناختی کارل گوستاو یونگ (Carl Gustav Jung) که ابزار شخصیتشناسی MBTI بر پایه آن شکل گرفته است، با دقت قابل قبولی به توصیف فرآیندهای شناختی (Cognitive Processes) ذهن انسان میپردازد و شایسته آن است که مورد اعتماد قرار گیرد [5].
تحقیقات فوق از دو جنبه ارزشمند و قابل توجه است. اولاً نتایج به دست آمده از این تحقیقات، نظریهای که قبلاً توسط یونگ، کاترین بریگز (Katharine Cook Briggs) و الیزابت بریگز-میرز (Isabel Briggs Myers) در چارچوب تحقیقات روانشناسی تحلیلی (Analytical Psychology) توسعه داده شد را به نوعی مورد صحتسنجی قرار داده و توصیف ملموستر و روشنگرانهتری از آن را به نمایش گذاشته است. ثانیاً با کنار هم قرار دادن یافتههای حاصله از علم عصبشناسی و ابزارهای شخصیتشناسی، محققین به دانشی جامعتر و دقیقتر در خصوص فرآیندهای شناختی ذهن انسان دست یافتهاند که میتواند به افراد در مسیر رشد و خودشکوفایی کمکهای شایانی نماید.
مراجع:
[1] http://en.wikipedia.org/wiki/Behavioral_neuroscience
[2] http://www.darionardi.com/
[3] http://en.wikipedia.org/wiki/Electroencephalography
[4] Nardi, D. (2011). Neuroscience of Personality: Principles of the Psyche as a Living System. Retrieved On 15 May 2015 from: https://www.pdx.edu/sysc/sites/www.pdx.edu.sysc/files/neuro-systems.pdf
[5] Nardi, D. (2012). “Your Brain and Type: Individual Differences Matter”. TypeFace Magazine, British Association for Psychological Types (BAPT), Vol. 23, No. 3, pp. 16-20.
[6]. Nardi, D. (2011). Neuroscience of Personality: Brain-Savvy Insights for All Types of People. Radiance House Publication, Los Angeles, CA.
تهیه و تنظیم:
سید ساجد متولیان
عضو دپارتمان MBTI – خانه توانگری طوبی