این مقاله توسط جناب آقای ساجد متولیان، از اعضای دپارتمان ترجمه خانه توانگری تهیه و ترجمه شده است.
در این مقاله، پاتریک کروین (Patrick Kerwin) مدرس ارشد ابزار شخصیتشناسی MBTI به ارائه نکاتی کاربردی و مفید در خصوص مدیریت اضطراب به هنگام مصاحبه شغلی پرداخته است. وی برای هر کدام از ارجحیتهای چهارگانه (E و I، S و N، T و F، P و J) توصیههای ویژهای ارائه کرده است.
وقتی این جمله را میشنوید «لطفاً بنشینید»، یعنی مصاحبه آغاز شده است. همه مصاحبههای شغلی دارای شرایط پراضطرابی نیستند، اما برخی سئوالات و موقعیتها وجود دارند که میتوانند باعث مضطرب و معذب شدن افراد با تیپهای شخصیتی متفاوت شوند. شناخت سئوالات و موقعیتهایی که یک تیپ شخصیتی خاص را دچار اضطراب میکند، میتواند به یک فرد کمک کند تا دریابد چگونه میتواند این شرایط را مدیریت نماید و به آن پاسخ درستی دهد. در این مقاله توصیههایی مختص هر کدام از ارجحیتهای برونگرایی (E)، درونگرایی (I)، حسّی (S)، شمّی (N)، فکری (T)، احساسی (F)، منظم (J) و نامنظم (P) ارائه نمودهایم.
افراد با ترجیح برونگرایی (E): یکی از شرایط اضطرابآور در یک مصاحبه شغلی برای یک فرد برونگرا مواقعی است که فرد مصاحبهکننده سکوت میکند یا جملاتش را کوتاه انتخاب مینماید. این سکوت و فضای حاکم بر آن، میتواند باعث تشویش افراد برونگرا شده و آنها را به فکر وادارد: «چه مشکلی پیش آمده است؟»، «فکر نمیکنم از من خوشش آمده باشد». در نتیجه، یک واکنش رایج از سوی افراد برونگرا این است که برای شکستن سکوت، شروع به صحبت کردن بیش از حد معمول میکنند که صرفاً اوضاع را بدتر میکند. اگر شما دارای ارجحیت برونگرایی هستید و خودتان را در چنین شرایطی یافتید، کافی است یک نفس عمیق بکشید و به آرامی تا ده بشمرید و به خودتان یادآوری کنید، ممکن است فرد مصاحبهکننده صرفاً ارجحیت درونگرایی داشته باشد و مصاحبه قرار است که به خوبی پیش برود.
افراد با ترجیح درونگرایی (I): یک شرایط اضطرابآور رایج برای افراد با ارجحیت درونگرایی این است که در شرایط مخالف مورد قبل قرار میگیرند: یعنی زمانی که فرد مصاحبهکننده بسیار پرحرف است یا چند مصاحبهکننده در حال پرسیدن سئوالات متعددی هستند. چنین شرایطی میتواند افراد درونگرا را دچار سردرگمی و اضطراب کرده و موجب شود آنها سررشته مطالب را گم کنند یا انسجام فکری خود را از دست بدهند. در چنین مواقعی واکنش معمول افراد درونگرا این است که از روی دستپاچگی جملاتی منقطع و پراکنده را به زبان بیاورند یا کاملاً ساکت شوند که اوضاع را بدتر خواهد کرد. اگر شما فردی با ارجحیت درونگرایی هستید و در چنین موقعیتی قرار گرفتید، ابتدا سعی کنید چنین پاسخی به فرد یا افراد مصاحبهکننده بدهید: «سئوال مهمی پرسیدید، لطفاً به من اجازه بدهید چند لحظه به آن فکر کنم». سپس از فرصت خود استفاده کرده، افکارتان را منسجم کنید و پاسختان را در ذهن مرور کنید. در حالتی که چند مصاحبهکننده به طور همزمان سئوالات متعددی میپرسند میتوانید بگویید: «همه اینها سئوالات مهمی است، لطفاً اجازه بدهید ابتدا به سئوال ایشان پاسخ بدهم و سپس به سراغ بقیه سئوالات خواهیم رفت».
افراد با ترجیح حسّی (S): از آن جایی که افراد با ارجحیت حسّی، به طور معمول تمایل دارند بر آن چه واقعی و محسوس است متمرکز باشند، سئوالاتی نظری مانند «شغل ایدهآل شما چگونه است؟» یا «چه کار میکردید اگر…؟ » (و پس از آن ذکر موقعیتی که فرد تا به حال با آن مواجه نشده است)، اغلب برای آنها مطلوب نبوده و میتواند آنها را کاملاً دچار اضطراب و سردرگمی نماید. اولین چیزی که پس از شنیدن این سئوالات به ذهن یک فرد با ارجحیت حسّی خطور میکند این است که «چرا آنها از من در مورد چیزهایی سئوال میپرسند که واقعی نیستند؟»، اما افراد با ارجحیت حسّی میتوانند از تمرکز عملیشان برای یافتن یک پاسخ صریح برای چنین سئوالاتی استفاده کنند. در خصوص سئوال شغل ایدهآل، ابتدا از «منطقه امن» خود شروع کنید که همان حوزه شناختههای شماست. این به معنی توصیف ویژگیهای مشاغل و فعالیتهایی است که در گذشته از انجام آنها لذت بردهاید یا مهارتهایی است که در آن مشاغل به کار گرفتهاید. در گام بعد به «حوزه ناشناختهها» وارد شوید و شروع به برشمردن ویژگیها و مهارتهایی کنید که تا به حال آنها را تجربه نکردهاید اما دلتان میخواهد که تجربه کنید. در مورد «سئوال چه کار میکردید اگر…» که مربوط به شرایطی است که تا به حال در آن قرار نگرفتهاید، مجدداً از حوزه شناختهها شروع کنید و یک موقعیت مشابه که در آن قرار گرفتهاید و رفتاری که در آن موقعیت انجام دادهاید را ذکر نمایید. مثلاً اگر سئوال در مورد این باشد که چگونه با یک همکار که از دست شما عصبانی است برخورد میکنید، میتوانید پاسخ خود را با زمانی در گذشته مرتبط کنید که همکلاسی یا دوستی داشتید که از دست شما عصبانی بود و بعد به توصیف رفتارتان در آن موقعیت بپردازید.
افراد با ترجیح شمّی (N): از آن جایی که افراد با ارجحیت شمّی به طور معمول بر مفاهیم و ایدهها متمرکزند، سئوالاتی که بر جزئیات تأکید دارند مانند «میتوانید به طور دقیق در مورد سوابق کاریتان توضیح بدهید؟» یا «میتوانید برای من توصیف کنید چه مراحلی را طی کردید تا رشته روانشناسی را برای ادامه تحصیل در دانشگاه انتخاب کنید؟» معمولاً برای آنها خوشایند نبوده و میتواند آزاردهنده و اضطرابآور باشد. اولین چیزی که پس از شنیدن این سئوالات به ذهن یک فرد با ارجحیت شمّی خطور میکند این است که «چرا آنها تا این حد دنبال جزئیات هستند؟»، اما افراد با ارجحیت شمّی میتوانند تمرکز خلاقانهشان را برای یافتن یک راه خلاق به منظور پاسخ به این نوع سئوالات بکار ببرند. برای پاسخ به سئوال سوابق کاری، از «منطقه امن» خود شروع کنید که همان تصویر بزرگ است. یعنی یک تصویر کلی از سوابق کاریتان ارائه بدهید، مثلاً: «من مشاغل جالبی داشتم، از ناجی غریق استخر گرفته تا محقق آزمایشگاهی و همه آنها دارای یک پیرنگ مشترک بودند و آن حل مسأله است». این تصویر کلی به شما زمینهای میدهد تا بتوانید در مرحله بعد دقیقتر صحبت کنید و مشاغل خودتان را یک به یک برشمرید. از همین راهبرد میتوان برای پاسخ به سئوال «توصیف مراحل» نیز استفاده کرد. یعنی باز هم از تصویر کلی شروع کنید، مثلاً: «من همیشه به انسانها و شناخت عواملی که شخصیت آنها را شکل میدهد علاقمند بودم» و سپس شروع به ذکر مراحلی کنید که منجر به تصمیم شما برای انتخاب رشته تحصیلی روانشناسی شد.
افراد با ترجیح فکری (T): به خاطر این که افراد با ارجحیت فکری تمایل دارند با هر موقعیتی به صورت عینی و منطقی برخورد کنند، سئوالات شخصی نظیر «خاطره مورد علاقه شما از دوران کودکی چیست؟» یا «شما در بیرون از محل کار چگونه آدمی هستید؟» معمولاً برای آنها خوشایند نبوده و ممکن است موجب آزردگی خاطر و مضطرب شدن آنها شود. اولین فکری که در این مواقع به ذهن این افراد میرسد آن است که «چرا ما داریم در مورد مسائل شخصی صحبت میکنیم؟» اما این زمان خوبی است که یک فرد با ارجحیت فکری از سبک کسب و کاری و تحلیلی خود برای یافتن پاسخ این سئوالات استفاده کند. برای پاسخ به سئوال خاطره مورد علاقه، ابتدا یک خاطره را در ذهن مشخص کنید، سپس یکی از مهارتهایی که آن خاطره را به محیط کار پیوند میزند پررنگ کنید و پاسختان را حول آن شکل بدهید. مثلاً، فرض کنیم شما برای یک موقعیت شغلی که مستلزم انجام کارهای تحقیقاتی است، در جلسه مصاحبه حضور یافتهاید. در پاسخ به چنین سئوالی می توانید بگویید: «خاطره مورد علاقه من از دوران کودکی، رفتن به کنار دریا همراه با خانوادهام است. من ساعتهای زیادی را صرف گشت و گذار در ساحل دریا، جمع کردن گوشماهیها، جستجو در میان صخرههای ساحلی و یافتن جانوران دریایی در میان ماسهها میکردم. حدس میزنم من همیشه علاقه داشتم که یک محقق باشم». برای پاسخ به این سئوال که چگونه فردی هستید، ابتدا به توصیف نقشی که در روابط دوستی و خانوادگی خود ایفا میکنید بپردازید و سپس بین آن نقش و شغلتان ارتباط برقرار کنید. مثلاً میتوانید بگویید: «من به خانوادهام نزدیک هستم و از سپری کردن اوقاتم با آنها لذت میبرم. در خانواده مرا به عنوان حلال مسأله میشناسند، زیرا همیشه بقیه اعضای خانواده مسائلشان را با من مطرح میکنند و من اغلب راهی را برای حل مسألهشان مییابم. این همان چیزی است که دوست دارم در محیط کارم نیز انجام دهم». میبینید چطور میتوانید پاسختان را با ارجحیت فکری خود مرتبط کنید؟
افراد با ترجیح احساسی (F): از آن جایی که افراد با ارجحیت احساسی تمایل دارند که از یک رویکرد بین فردی برای مواجه شدن با موقعیتها استفاده کنند، مصاحبههایی که فضای آنها جدی و کسب و کاری است و در آنها سئوالاتی از این جنس پرسیده میشود: «من مطمئن نیستم که شما فرد مناسبی برای این شغل باشید، چگونه میتوانید مرا متقاعد کنید که استخدامتان کنم؟» یا مصاحبههایی که در آنها سلسله مراتب اداری حاکم و فضاها غیرشخصی است، معمولاً برای آنها مطلوب نبوده و ممکن است منجر به نارضایتی و مضطرب شدن آنها شود. در این مواقع اولین فکری که اغلب به ذهن این افراد خطور میکند این است که «چرا آن فرد نمیتواند با من دوستانه برخورد کند؟». در چنین شرایطی، افراد با ارجحیت احساسی باید به خود یادآوری کنند که سبک جدی فرد مصاحبهکننده لزوماً به این معنی نیست که اشتباهی از آنها سر زده یا فرد مصاحبهکننده با آنها مشکل دارد، بلکه به احتمال زیاد فرد مصاحبهکننده صرفاً بر انجام وظیفهای که به وی محول شده، متمرکز است. این موقعیتها فرصت خوبی فراهم میکند که افراد با ارجحیت احساسی از سبک گرم و راحت خود برای ارائه اطلاعاتی که فرد مصاحبهکننده به دنبال آن است استفاده کنند و این به معنی یک پاسخ مستقیم است. برای پاسخ به سئوال «من را متقاعد کنید»، سعی کنید آن را به چشم یک چالش برای به زیر سئوال بردن تواناییهایتان نبینید و در عوض سعی کنید این سئوال جایگزین را از خودتان بپرسید که «من چطور میتوانم به شما کمک کنم؟» مثلاً، میتوانید اینگونه پاسخ بدهید: «من مهارتهای گوناگونی دارم که فکر میکنم واقعاً میتواند برای شما و گروهتان مفید واقع شود. اولین آن، مهارت… است و الی آخر». بازسازی یک شرایط منطقی با سبک احساسی خودتان، میتواند اضطراب شما را کم کرده و به شما کمک کند که در طول مصاحبه آرام و متمرکز باقی بمانید.
افراد با ترجیح منظم (J): افراد با ارجحیت منظم اغلب شرایط و وظایفی را میپسندند که از پیش تعیین شده و ساختار یافته باشد. این در مورد مصاحبه هم صادق است، به همین علت این افراد اغلب تمایل دارند از برنامه مصاحبه مطلع باشند، مصاحبه سر وقت شروع شود و به گونهای منظم پیش برود. در نتیجه، وقتی یک مصاحبه بر طبق برنامه پیش نمیرود، مصاحبهکننده دیر میآید یا در حین مصاحبه پراکنده صحبت میکند (توصیفی که افراد با ارجحیت منظم دارند)، ممکن است افراد با ارجحیت منظم معذب شده و دچار اضطراب شوند. در برخی مواقع، یک مصاحبهکننده یا مصاحبه بینظم میتواند تصویری اجمالی از چیزهایی که بعداً در آن موقعیت شغلی با آن مواجه میشویم ارائه کند، اما برخی اوقات این بینظمی ممکن است صرفاً به این دلیل ایجاد شده باشد که مصاحبهکننده سرش شلوغ بوده یا تازه از مرخصی برگشته، یا وظایف سازمانیش با برنامه مصاحبه تداخل داشته است. شاید نتوانید در آن لحظه علت بینظمی را دریابید، اما کاری که میتوانید انجام دهید، «سازماندهی مجدد» و استفاده از یک برنامه یا نقشه جدید برای انسجام بخشیدن به خودتان است. این میتواند با گفتن جملات سادهای مثل این به خودتان صورت پذیرد: «امروز تا الان هر کسی دیر کرده و حواسش پرت بوده است. من نیاز ندارم الان به این قضیه بپردازم، اما وقتی به خانه برسم قصد دارم چند سئوال در این رابطه از خودم بپرسم. به این صورت میتوانم بفهمم آیا این بینظمی روال حاکم بر اینجاست یا صرفاً به صورت موردی اتفاق افتاده است؟» اگر شما با مصاحبهکنندهای مواجه هستید که مدام حرفش را از یک موضوع به موضوع دیگر تغییر میدهد، میتوانید با گفتن چنین جملاتی ساختاری نسبی به مصاحبه ببخشید: «بنظرم موضوعات زیادی وجود دارند که ما نیاز داریم در موردشان صحبت کنیم. شما ترجیح میدهید که ابتدا از کدام موضوع شروع کنیم؟» افزودن اندکی از ویژگیهای نظمبخشی خودتان به فضای مصاحبه، میتواند به شما کمک کند که به خوبی راهتان را در ادامه مصاحبه بیابید.
افراد با ترجیح نامنظم (P): افراد با ارجحیت نامنظم معمولاً تمایل دارند در موقعیتهایی قرار بگیرند که آنها را محدود نکند و انعطافپذیر باشند. بنابراین این افراد مصاحبههایی را ترجیح میدهند که در آن موضوع صحبت مدام عوض میشود و در مواقعی بیشتر احساس راحتی میکنند که برنامه زمانی مصاحبه منعطف باشد. در موقعیتهایی که فرآیند مصاحبه دارای ساختار منظم است، بر روی رعایت برنامه زمانی بسیار تأکید میشود و مصاحبهکننده سختگیر است (توصیفی که افراد با ارجحیت نامنظم دارند)، آنها احساس محدودیت، فشار و اضطراب میکنند و این تأثیر خوبی بر روی افراد با ارجحیت نامنظم ندارد. برخی مواقع یک مصاحبه با نظم بالا و ساختار دقیق نشاندهنده شرایطی است که بعداً در آن موقعیت شغلی انتظارتان را میکشد، اما برخی مواقع ممکن است این صرفاً نشان دهنده نظم معمول یک مصاحبه یا وقتشناس بودن فرد مصاحبهکننده باشد. این بار نیز ممکن است شما در آن لحظه متوجه نشوید که علت این نظم چیست، اما کاری که میتوانید انجام دهید این است که از سبک انعطافپذیر خودتان برای همراه شدن با اتفاقات استفاده کنید و ببینید اوضاع چطور پیش میرود. میتوانید به خودتان بگویید: «این سبکی نیست که من دوست دارم مطابق آن کار کنم، اما میتوانم بعداً از این سر درآورم که آیا این نظم و انضباط شیوه حاکم بر اینجاست یا صرفاً برای این مصاحبه و روز خاص چنین نظمی برقرار شده است؟». اگر میخواهید در حین مصاحبه کمی از موضوع خارج شوید، میتوانید صحبت خود را اینگونه شروع کنید: «مواردی وجود دارند که تصور میکنم کمی خارج از موضوع باشند اما بنظرم با این موقعیت شغلی در ارتباط هستند. آیا امکان آن وجود دارد که الان راجع به آن موارد صحبت کنیم؟» ایجاد کمی انعطاف در برنامه زمانی مصاحبه، این فضا را به شما خواهد داد که بتوانید در مواقعی خارج از موضوع نیز صحبت کنید.
و اما در نهایت مواقعی وجود دارند که علیرغم آن که بهترین تلاشمان را انجام میدهیم تا اضطرابمان را در حین مصاحبه شغلی مدیریت کنیم، باز هم احساس میکنیم که در این امر موفق نیستیم. یکی از اولین نشانهها که میتواند دلیلی بر این باشد که ما در حین مصاحبه در دام اضطراب افتادهایم، آن است که ما شروع به بزرگنمایی در مورد بخش محبوب شخصیتمان یعنی کارکرد غالب (Dominant function) خودمان میکنیم. تیپهای شخصیتی مختلف کارکردهای غالب متفاوتی دارند، به همین علت هر تیپی به شیوه خاص خودش دچار اضطراب میشود.
شما میتوانید از جدول زیر کارکرد غالب تیپ خود را بیابید و بعد ویژگیهای بارز خودتان را در حالتی که دچار اضطراب نیستید و حالتی که اضطراب بر شما غلبه کرده است، با یکدیگر مقایسه کنید.
تیپ شخصیتی |
کارکرد غالب |
ویژگیهای بارز در شرایط عادی |
ویژگیهای بارز در شرایط اضطراب |
ISTJ و ISFJ |
حسّی (S) |
دقیق، صریح و حواس جمع |
وسواسی در مورد جزئیات و موارد خاص |
INTJ و INFJ |
شمّی (N) |
تولید الگوها و احتمالات در درون |
غرق شدن در میان الگوها، احتمالات و ارتباط بین آنها |
ISTP و INTP |
فکری (T) |
رسیدن به چارچوبهای منطقی در درون |
کلنجار رفتن با خود برای یافتن نتایج منطقی |
ISFP و INFP |
احساسی (F) |
هدایت شده با ارزشهای عمیق درونی |
تحلیل بیش از حد احساسات و ارزشها در درون |
ESTP و ESFP |
حسّی (S) |
تجربه حال و حضور در لحظه |
پرش از یک عمل به عمل دیگر بدون رسیدن به نتیجه |
ENFP و ENTP |
شمّی (N) |
طوفان فکری و دیدن احتمالات جدید |
پرش از یک ایده به ایدهای دیگر بدون رسیدن به نتیجه |
ESTJ و ENTJ |
فکری (T) |
ایجاد یک نظم منطقی برای دنیای پیرامون خود |
کنترل بیش از حد موقعیتها و افراد |
ESFJ و ENFJ |
احساسی (F) |
هماهنگی و حمایت از دیگران |
تمرکز بیش از حد بر هماهنگی و تلاش برای خشنود کردن دیگران |
وقتی که علائم هشداردهنده را بشناسید، میتوانید مراقب باشید تا قبل از این که اضطراب کاملاً بر شما غلبه پیدا کند، خودتان را از دام اضطراب رها کنید. برخی مواقع تنها کاری که برای رهایی از دام اضطراب لازم است انجام دهید این است که وقتی در حال بزرگنمایی در مورد کارکرد غالب خود هستید، اندکی درنگ کنید و از خودتان بپرسید: «صبر کن، من الان چرا دارم این کار را انجام میدهم؟»
منابع:
[۵] http://www.cppblogcentral.com/education-blog/youre-exaggerating