آیا آزمون MBTI همه ما را فریب داده است؟ (مقاله انتقادی مجله فورچون)

مقاله ای که پیش رو دارید، مقاله انتقادی است که آقای رومن کرزناریچ Roman Krznaric به آزمون ارزشیابی MBTI وارد کرده است. این مقاله را سایت معتبر فورچون منتشر نموده است.

در یک پست جداگانه سایت CPP، متولی اصلی برگزاری آزمون های MBTI به این انتقاد پاسخ داده است.

متن زیر را آقای مجتبی کریمی، عضو دپارتمان MBTI خانه توانگری ترجمه کرده اند.متن پاسخ CPP را نیز خود مجتبی در لینک بالا درج کرده است

زمانیکه فرانک پارسون Frank Parson اولین مرکز راهنمای کسب و کار را در سال ۱۹۰۸ در بوستون ایالات متحده افتتاح نمود، کار خود را با ۱۱۶ مشتری آغاز کرد و از آنها پرسش هایی را درباره آرزوهایشان، نقاط قوت و نقاط ضعفشان (و اینکه حتی چگونه به حمام می روند) مطرح نمود. اما بعدها او کار عجیب و غریبی انجام داد. وی اندازه جمجمه سر مشتریانش را اندازه گیری نمود.

پارسون یکی از طرفداران پر و پا قرص علم جمجمه شناسی روانی یا فرنولوژی بود. اگر شما دارای پیشانی بلندی بودید، او به شما پیشنهاد می کرد که به دنبال شغل هایی نظیر وکالت یا مهندسی بروید. اما اگر جمجمه شما در قسمت پشت گوشتان بزرگتر بود، شما دارای “تیپ حیوانی” بوده و بهترین شغل برای شما کارهای یدی و دستی بود.

خوشبختانه مشاوره کسب و کار بعد از آن مسیر طولانی و موفقی را طی نمود. اما حالا، به جای آنکه اندازه بیرونی سر افراد را بسنجند، با استفاده از آزمون های روانشناختی درون سر افراد را اندازه گیری می کنند. امروزه آزمون های روانشناختی در صنایع و کسب و کارهای بزرگ وارد شده و به یک رویه استاندارد در دوره های رهبری و مدیریت تبدیل شده و همواره بخشی از فرایندهای مصاحبه های کاری و به طور فزاینده تر مشاوره کسب و کار به حساب می آیند. اما سوال مهمتر اینجاست که آیا ما برای دستیابی به یک حقیقت علمی و هدفمند واقعا باید به چنین آزمون هایی اعتماد کنیم؟

متاسفانه خبر بدی برای شما دارم: حتی پیچیده ترین آزمون ها نیز نقایص و کاستی های مخصوص به خودشان را دارند. به همین منظور آزمون شاخص تیپ شخصیتی میرز- بریگز یا MBTI که محبوبترین آزمون شخصیت شناسی در دنیاست را انجام دهید. این آزمون بر پایه نظریه تیپ های روانشناختی یونگ بنا شده است. هر سال بیش از دو میلیون نفر این آزمون را می گذرانند. MBTI بر مبنای گروه های دوقطبی Dichotomy، شما را در قالب یکی از ۱۶ تیپ شخصیتی خود قرار می دهد. برای مثال این دوقطبی ها تعیین می کنند که آیا شما درونگرا هستید یا برونگرا و یا ترجیح می دهید منطقی باشید یا احساسی.

حقیقت جالب – و گاهی خطرناک – در مورد MBTI این است که، این آزمون علیرغم محبوبیتش، از سوی روانشناسان حرفه ای فراوانی در طول سی سال گذشته مورد انتقاد شدید قرار گرفته است. یکی از مشکلات این است که این آزمون بر اساس نظریات متخصصین آمار، دارای “اعتبار آزمون- آزمون مجدد” (“test-retest reliability”) پایین است بدین معنا که اگر شما این آزمون را تنها با یک وقفه پنج هفته ای دوباره انجام دهید، در مقایسه با آزمون اول خود با احتمال ۵۰% ممکن است تیپ شخصیتی متفاوتی به دست آورید.

دومین انتقادی که به MBTI وارد است این موضوع می باشد که MBTI اشتباها این فرض را می کند که شخصیت به طور انحصاری و بی برو برگرد در دو دسته قرار می گیرد. یعنی شما یا درونگرا هستید یا برونگرا، اما هیچگاه ترکیبی از این دو نیستید. و این در حالی است که اکثر افراد جامعه در جایی بین این دو دسته قرار می گیرند. اگر MBTI قد شما را نیز اندازه گیری می کرد، شما یا قدبلند بودید یا قدکوتاه، و این در صورتی است که بخش اعظمی از افراد قد متوسطی دارند.

بنابراین نتیجه این طرز تفکر به این شکل است که امتیازات دو نفر که اصطلاحا “درونگرا” و “برونگرا” هستند دقیقا مشابه یکدیگر است، اما ممکن است این دو در گروه های متفاوتی قرار بگیرند زیرا MBTI آنها را در دو سوی یک خط فرضی قرار داده است.

مساله دیگری که باید به آن بپردازیم این است که بعضی افراد فکر می کنند آزمون های شخصیتی می توانند شغل ایده آل آنها را برایشان پیدا کنند. بر اساس اسناد منتشرشده از سوی توزیع کننده اصلی MBTI در اروپا، این آزمون “می تواند چشم انداز مناسبی به شما ارائه دهد که چه نوع کاری برای شما لذت بخش بوده و با انجام آن به موفقیت خواهید رسید”. بنابراین اگر شما نیز مثل من دارای تیپ شخصیتی INTJ (ویژگی غالب شما درونگرا و شهودی بودن است و دارای ترجیحات تفکری و منظم هستید) بودید، مناسب ترین شغل مشاور مدیریتی، متخصص IT و مهندس خواهد بود.

آیا تغییر در یکی از این شغل ها می تواند مرا موفق تر سازد؟ متاسفانه باید بگوییم که بر اساس نظریات روانشناس دیوید پیتنجر David Pittenger، “هیچ مدرکی مبنی بر وجود رابطه مثبت بین تیپ MBTI و موفقیت در یک شغل وجود ندارد …. و نیز هیچ نوع اطلاعاتی وجود ندارد که تیپ های بخصوص در برخی شغل های بخصوص نسبت به دیگر تیپ ها از موفقیت بیشتری برخوردارند.” پیتنجر اظهار می دارد که “در استفاده از آزمون MBTI به عنوان نوعی ابزار مشاوره ای باید “احتیاط فراوان” کرد.” بنابراین چرا MBTI تا این حد محبوب است؟ بر اساس گفته های وی، موفقیت این ابزار در وهله اول به دو عامل بستگی دارد: “۱٫ تعاریفی که از تیپ های شخصیتی ارائه می دهد شباهت فراوانی به طالع بینی ها دارد و ۲٫ بازاریابی پیوسته و مداومی برای آن انجام می شود.”

زمانیکه این انتقادات را به مشاورین، مربیان و مدرسان کسب و کاری که از آزمون MBTI استفاده می کردند، انتقال دادم ، آنها به این نکته تأکید داشتند که این آزمون به این منظور طراحی نشده است که افراد را به سمت شغل ایده آلشان هدایت کند. با این وجود بسیاری از آنها این شواهد را نادیده گرفته و به استفاده از این آزمون ادامه می دهند، زیرا آنها هنوز هم به این آزمون به عنوان راهنمای تیپ های شخصیتی اعتقاد راسخ دارند، با این حال گاهی اوقات به این موضوع شک دارم زیرا مشاوره های آنان صرفا سرپوشی بر روی حقیقت است.

آزمون های شخصیت شناسی کاربردهای خودشان را دارند، حتی اگر نتوانند حقیقتی علمی و حقیقی را در مورد ما فاش سازند. اگر ما در یک وضعیت سردرگمی قرار داشته باشیم، آنها می توانند کمک عاطفی شایانی به ما بکنند.

این نوع آزمون ها فرضیه های جالبی را مطرح می کنند که خوداندیشی را هدف قرار می دهند: تا زمانیکه آزمون MBTI را نگذرانده بودم، هرگز فکر نمی کردم که صنعت IT می تواند آینده درخشانی را برای من رقم بزند (با این حال بر اساس این آزمون، بسیار واضح است که من به عنوان یک نویسنده دارای تیپ شخصیتی کاملا اشتباهی هستم)

با این وجود MBTI یک قرص جادویی نیست که با خوردن آن مسیر مخفی به شغل رویایی شما مشخص گردد. مشاورین کسب و کار زبردست در استفاده از این ابزارها احتیاط زیادی می کنند و از آن به عنوان یکی از چندین روش اکتشاف اینکه شما چه کسی هستید استفاده می کنند. حتی برخی افراد به هیچ وجه همه این ابزارها را با هم بکار نمی گیرند، زیرا می دانند که شخصیت انسان ها به سادگی در قالب ۱۶ گروه یا هر عدد مشخص دیگر قرار نمی گیرد: ما آنقدر مخلوقات پیچیده ای هستیم که ابزارهای روانسنجی به هیچ وچه نمی توانند حقیقت اصلی ما را فاش سازند.

اگر ما به آزمون های شخصیت شناسی اتکا نکنیم، پس چگونه می توانیم شغل موردنظر خود را پیدا کنیم؟ من نمی خواهم به عقب برگشته و از روش سنحش اندازه جمجمه سر استفاده کنم. به جای آن، از چند نصیحت که ارسطو بیش از ۲۰۰۰ سال پیش ارائه داد استفاده می کنم: “آنجاییکه نیاز جهان و استعدادهای شما با یکدیگر طلاقی پیدا می کنند، پیروزی و موفقیت شما در آن نهفته است”

منبع: http://fortune.com/2013/05/15/have-we-all-been-duped-by-the-myers-briggs-test/

اشتراک گذاری

WhatsApp
Telegram

دیدگاه (6)

  • حامد سرهنگ پور پاسخ

    لطفا لینک پاسخ CPP رو هم درج بفرمایید

    جولای 29, 2014 در 10:43 ب.ظ
    • iranmbti پاسخ

      iranmbti.ir/%d8%ae%db%8c%d8%b1%d8%8c-%d9%85%d8%ad…

      آگوست 1, 2014 در 2:02 ب.ظ
  • احسان پاسخ

    سلام

    ممنون برای ترجمه این مطلب، لطفاً جوابی که در پاسخ این مطلب داده شده را هم در سایت منتشر کنید چون این مطلب MBTI را در انتخاب شغل زیر سئوال برد!

    جولای 31, 2014 در 3:05 ب.ظ
    • iranmbti پاسخ

      iranmbti.ir/%d8%ae%db%8c%d8%b1%d8%8c-%d9%85%d8%ad…

      آگوست 1, 2014 در 2:02 ب.ظ
  • پاسخ به بزرگترین حمله به MBTI پاسخ

    […] رو دارید پاسخ آقای ریچ تامپسون مدیر تحقیقات مؤسسه CPP به مقاله انتقادی مجله فورچون در خصوص ابزار MBTI […]

    آگوست 4, 2014 در 4:48 ق.ظ
  • amirhossein پاسخ

    سلام
    من در کلاس مدلسازی دکتر ملائک با این آزمون آشنا شدم
    یادمه دکتر تو توضیجی که داده بودند گفتن که ما فقط یک الگوی رفتاری نداریم و این تست الگوی شما رو توی همون لحظه ی خاص اندازگیری میکنه برای همین هم از ما خواسته بود این تستو به طور مرتب بدیم و در ساعات مختلف شراسط روحی مختلف و یه گراف از درصدامون رسم کنیم
    به این صورت چند مود رفتاریمون در میاد که در شرایط مختلف بین اون ها پرش می کنیم .

    آگوست 4, 2014 در 5:20 ب.ظ

پاسخ دادن به iranmbti لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

مطالب مرتبط