روایی و پایایی ابزار MBTI
روانشناسان و متخصصان برای ارزیابی یک آزمون یا پرسشنامه روانسنجی معمولا دو سوال میپرسند: آیا قابل اعتماد است؟ و آیا معتبر است؟ که شاخص تیپ مایرز-بریگز در هر دو معیار به خوبی عمل میکند. ابزارهای روانسنجی معتبری در طول سالها تحقیق توسط ناشر این تست ایجاد شدهاند که یافتههای آنها در دو کتاب راهنمای STEP I و STEP II موجود است و تمامی متخصصان MBTI همراه با مدرک خود یک نسخه از این راهنماها را هم دریافت میکنند. همچنین مقالات متعددی از محققان مستقل در مجلات رسمی چاپ شدهاند و افرادی که علاقهمند به این موضوع باشند میتوانند صدها مقاله را در پایگاه اطلاعاتی کتابخانه آنلاین MILO در آدرس www.capt.org/MILO مطالعه کنند که چند مثال از آن در این نوشتار آمده است.
پایایی
پایایی معیاری است که برای بررسی همسان بودن نتایج یک آزمون یا پرسشنامه به ویژه در طول زمان (قابلیت اطمینان مجدد آزمون) و نیز برای بررسی همسان بودن سوالات مربوط به هر مقیاس (قابلیت اطمینان همسانی درونی) به کار میرود. معمولا همبستگی ۰٫۷ حداقل ارزش قابلقبول برای مقیاس پرسشنامههای شخصیتی است. تحقیق مستقل و کارشناسی شده زیر نشان می دهد که ابزار MBTI در هر دو معیار به خوبی عمل میکند:
– Capraro and Capraro, 2002: Myers-Briggs Type Indicator Score Reliability Across Studies: a Meta-Analytic Reliability Generalization Study
در این تحقیق ابزار MBTI مورد تحلیل پایایی قرار گرفت تا میزان تغییرپذیری خطای سنجش در نتایج MBTI در هر اجرا مشخص شود. به طور کل MBTI و نتایج آن هر دو قابلیت اطمینان مجدد آزمون و قابلیت اطمینان همسانی درونی را کسب کردند هرچند برخی تغییرات مشاهد شد.
روایی
روایی یعنی اینکه یک تست یا پرسشنامه آنچه که قرار است مورد سنجش باشد را واقعا بسنجد. باید به این نکته دقت کرد که ارزیابی MBTI برای پیشبینی عملکرد معتبر نیست و ابزار مناسبی برای استخدام نیست بنابراین دادههای معتبری درباره MBTI در استخدام موجود نیست. اما شواهد بسیاری در مورد صحت ابزار MBTI در مدلهای شخصیتی موجود است که تعدادی از آنها در اینجا آمده است. برای نشان دادن روایی روشهای متعددی وجود دارند از جمله:
– ارتباط با سایر پرسشنامهها
– ساختار درونی
– ارتباط با رفتار
– توضیحات تیپ
– اعتبار عملی
ارتباط با سایر پرسشنامهها
اگر ابزار MBTI واقعا آنچه را که مورد سنجش است بسنجد، پس وقتی افراد از این پرسشنامه در کنار سایر ابزارهایی که مفاهیم مشابه یا یکسانی را میسنجند، استفاده کنند باید همبستگی بالایی میان دو نتیجه حاصل وجود داشته باشد. چند مثال:
۱)
– Furnham et al, 2003: The relationship between the revised NEO-Personality Inventory and the Myers-Briggs Type Indicator
در این تحقیق ۹۰۰ شرکتکننده به دو پرسشنامه NEO PI-R و MBTI پاسخ دادند و تحلیل همبستگی سنجش شخصیت نشان داد که برونگرایی در NEO PI-R با درونگرایی-برونگرایی در MBTI همبستگی دارد. گشودگی با ترجیح حسی-شمی، موافق بودن با ترجیح فکری-احساسی و باوجدان بودن با ترجیح منظم-منعطف ارتباط دارد که در تحقیق زیر هم به نتایج مشابهی به دست آمده بود:
– Reinterpreting the Myers-Briggs Type Indicator From the Perspective of the Five-Factor Model of Personality
۲)
– Fleenor and Taylor, 1994: Construct Validity of Three Self-Report Measures of Creativity
در این تحقیق ارتباط میان سنجش دو سطح خلاقیت یعنی شاخص بهرهوری خلاق CPI-CT و شاخص خلاقیت مایرز-بریگز MBTI-CI و سنجش سبک خلاقیت با شاخص KAI بررسی شد. نتایج این معیارها در نمونههای متعدد مدیریتی برای تحلیل استفاده شد. اندازه نمونهها بین ۴۳۱ تا ۱۲۱۱۵ متغیر بود و همبستگی متقابل قابلتوجهی میان این سه سنجش مشاهده شد. برخلاف آنچه انتظار میرفت، نتایج KAI با سطح خلاقیتی که در CPI-CT و MBTI-CI اندازهگیری شده بود ارتباط داشت. به علاوه جنسیت تاثیر بسیار کمی بر تغییر نتایج MBTI-CI داشت.
ساختار درونی
ابعاد مختلفی که در پرسشنامه سنجیده میشوند باید کاملا یکپارچه بوده و وقتی با روشهای آماری مثل تحلیل عاملی بررسی میشوند کاملا منسجم باشند:
– Thompson and Borrello, 1986: Construct Validity of the Myers-Briggs Type Indicator
https://journals.sagepub.com/doi/10.1177/0013164486463032
در این تحقیق به عملکرد موردی و ساختاری این ابزار با دادههایی از ۳۵۹ دانشجوی کالج پرداخته شد. تحلیل عاملی برای ۹۵ مورد از نمرههای MBTI به کار رفت. بسندگی عاملی و ضریب تغییرناپذیری محاسبه شده و تناسب وزن مورد پیشنهادی بررسی شد. نتایج به دست آمده قویا اعتبار ساختاری این ابزار را تایید کردند.
ارتباط با رفتار
انتظار میرود که تیپ شخصیتی یک فرد با رفتار او و سایر معیارهای خارجی مرتبط باشد نه اینکه آن را کاملا پیشبینی کند.
۱)
– Harrington and Loffredo, 2010: MBTI personality type and other factors that relate to preference for online versus face-to-face instruction
با اینکه تعداد کلاسهای آنلاین کالج نسبت به کل کلاسهای تحصیلات عالی بسیار زیاد هستند اما هنوز عده زیادی از دانشجویان ترجیح میدهند در کلاسهای حضوری شرکت کنند پس چیزهای زیادی هنوز وجود دارند که میتوانند برای بهتر شدن کلاسهای آنلاین به کار روند. یکی از چندین عاملی که ممکن است بر ترجیح فرد تاثیر داشته باشد شخصیت است چون با سبک یادگیری و سطح آسایش ارتباط دارد. اگر این سبک مناسب نباشد میتواند به نارضایتی و فرسودگی دانشجو منجر شود. این تحقیق بر روی ۱۶۶ دانشجو انجام شده که عموما خانم بوده و دو سوم آنها حداقل چهار کلاس آنلاین داشتند. پرسشنامه شاخص مایرز-بریگز به همراه پرسشنامه در طیف لیکرت به این افراد داده شد تا ببینند که چرا آنها یک سبک تدریس را به دیگری ترجیح میدهند. نتایج نشان داد که از نظر آماری تعداد قابلتوجهی از درونگراها کلاسهای آنلاین را ترجیح میدادند و برونگراها کلاسهای حضوری را. تعداد محدودی از تیپهای منعطف نیز کلاسهای حضوری را ترجیح دادند. در مجموع، دانشجویانی که کلاسهای آنلاین را ترجیح دادند، دلایل آنها به ترتیب راحتی، استفاده از تکنولوژی، و علاقه به نوآوری بود ولی آنهایی که ترجیحشان کلاس حضوری بود جذب ساختار کلاس به دلیل نیاز به یادگیری از طریق گوش دادن و دیدن واکنشهای احساسی دیگران در کلاس میشدند. در این تحقیق طراحی کلاسهای آنلاین برای جذب دانشجویانی که محیط یادگیری حضوری را ترجیح میدادند و همینطور مشاوره دانشگاهی مورد بحث قرار گرفته است.
۲)
– Biderman et al, 2012: Criterion-related validity of three personality questionnaires
در این مطالعه تطبیقی سه شاخص پنج عامل بزرگ، مایرز-بریگز و هارتمن بررسی شد و نشان داد که بعد منظم در MBTI و ارزشهای هارتمن برای پیشبینی عملکرد آکادمیک بهتر از باوجدان بودن عمل میکنند.
۳)
– Edwards, Lanning and Hooker, 2002: The MBTI and Social Information Processing: An Incremental Validity Study
در این تحقیق قابلیت شاخص تیپ مایرز-بریگز برای پیشبینی عملکرد در امور شناختی اجتماعی با توجه به پردازش اطلاعات ارزیابی شد و نشان داد که MBTI پردازش را بهتر و بیشتر از سایر عوامل پیشبینی میکند.
توصیفات تیپ
اگر ابزار MBTI معتبر باشد پس شرکتکنندگان باید بتوانند تیپ خودشان را از روی توصیفاتی که در مورد تیپشان وجود دارد بشناسند و از توصیف سایر تیپ ها مجزا بدانند.
– Carskadon and Cook, 1982: Validity of MBTI type descriptions as perceived by recipients unfamiliar with type
فرضیات این تحقیق کاملا تایید شد و نتایجی که به دست آمد نشان داد که توصیفات تیپهای دیگر به جز تیپ خود شرکتکننده MBTI برای او جذاب نیست. نتایج این تحقیق بسیار امیدوارکننده است چون بیشتر افراد هشت هفته بعد از تست MBTI توصیفات تیپها را بررسی کردند.
اعتبار عملی
هر ابزار شخصیت شناسی از جمله MBTI باید در عمل هم مفید و مورد استفاده باشد.
۱)
– McCarthy and Garavan, 1999: Developing self-awareness in the managerial career development process: the value of 360-degree feedback and the MBTI
در این تحقیق اهمیت خودآگاهی در فرآیند توسعه حرف های مدیریت و ارتباط میان خودآگاهی و موفقیت در مدیریت بررسی شد. یافته های مطالعه کیفی که برای بررسی تاثیر دو ابزار در افزایش خودآگاهی به کار رفته نشان داد که یکی از ویژگیهای توسعه حرفهای مدیریت موثر، ایجاد خودآگاهی در یادگیرنده است. بازخوردهای جامع و پرسش نامه های شخصیتی ابزار مفیدی برای این کار هستند.
۲)
– Kennedy and Kennedy, 2004: Using the Myers-Briggs type indicator in career counselling
شاخص مایرز-بریگز یک ابزار شخصیت شناسی با کاربردهای متعدد است. تمرکز اصلی این مقاله بر کاربرد آن در فرآیند مشاوره شغلی است. با وجود محدودیت های این ابزار و مسائل اخلاقی که در مورد استفاده از آن جز به جز نوشته شده است، اطلاعاتی که از سنجش MBTI مراجعان به دست آمده ثابت کرده که این ابزار برای متخصصان در امر مشاوره و دادن استراتژی به مراجعان در راستای ترجیحات روانیشان، انتخاب بهترین خانواده شغلی و فرصت های بالقوه استخدام، مفید واقع شده است.
۳)
Bradley and Hebert, 1997: The effect of personality type on team performance
این تحقیق مدلی برای تاثیر تفاوتهای شخصیتی هر فرد بر روی بهره وری تیم ارائه میدهد و این تاثیر را با بررسی موردی توضیح میدهد. در ادامه با بررسی ساختار دو تیم و تیپهای شخصیتی MBTI، توسعه تیمها را بر اساس سن، هوش، توانایی حل مسئله، مسئولیت پذیری در امور و ترکیب تیپ-شخصیت تحلیل میکند. در این مورد هیچ تفاوت قابل توجهی در دو تیم به جز تفاوت تیپ-شخصیت مشاهده نشد. این تحقیق نشان داد که تفاوت در عملکرد تیم در اصل حاصل تفاوت در ساختار تیپ-شخصیت دو تیم است.
تهیه و ترجمه: شبنم جعفرزاده، مربی دپارتمان MBTI خانه توانگری
منبع: وبسایت رسمی موسسه مایرز-بریگز
دانلود فایل PDF مقاله
References
Biderman, M.D., Worthy, R., Nguyen, N.T., Mullins, B. and Luna, J.: Criterion-related validity of three personality questionnaires. Paper presented at the 27th Annual Conference of The Society for Industrial and Organizational Psychology, San Diego CA, 2012
Bradley, J.H. and Hebert, F.J.: ‘The effect of personality type on team performance’. Journal of Management Development 16 (5), 1997
Capraro R.M. and Capraro M.M.: ‘Myers-Briggs Type Indicator Score Reliability Across Studies: a Meta-Analytic Reliability Generalization Study’. Educational and Psychological Measurement 62, 2002
Carskadon, T.G. and Cook, D.D.: ‘Validity of MBTI type descriptions as perceived by recipients unfamiliar with type’. Research in Psychological Type 5, 1982
Costa, P. T. Jr. and McCrae, R. R.: The NEO-PI/NEO-FFl manual supplement. Odessa FL: Psychological Assessment Resources, 1989
Edwards J. A., Lanning K. and Hooker K.: ‘The MBTI and Social Information Processing: An Incremental Validity Study’. Journal of Personality Assessment 78 (3), 2002
Fleenor J.W. and Taylor, S.: ‘Construct Validity of Three Self-Report Measures of Creativity’. Educational and Psychological Measurement 54 (2), 1994
Furnham, A., Moutafi, J. and Crump, J.: ‘The relationship between the revised NEO-Personality Inventory and the Myers-Briggs Type Indicator’. Social Behavior and Personality 31(6), 2003
Harrington, R. and Loffredo, D.A.: ‘MBTI personality type and other factors that relate to preference for online versus face-to-face instruction’. Internet and Higher Education 13, 2010
Kennedy, R.B. and Kennedy, D.A.: ‘Using the Myers-Briggs Type Indicator in career counselling. Journal of Employment Counselling 41, 2004
McCarthy, A.M. and Garavan, T.N.: ‘Developing self-awareness in the managerial career development process: the value of 360-degree feedback and the MBTI’. Journal of European Industrial Training 23/9, 1999
Thompson, B. and Borrello G.M.: ‘Construct Validity of the Myers-Briggs Type Indicator’. Educational and Psychological Measurement 46 (3), 1986
MBTI برای شکاکان
مروری بر نقدهای وارد شده بر MBTI
۱- دانش MBTI شبه علم است و فرقی با آسترولوژی ندارد.
درست نیست. چون در شبه علم، شواهد تجربی برای فرضیات مطرح شده وجود ندارد ولی MBTI با وجود مشکلاتی که دارد، اما شواهد تجربی قابل قبولی دارد و تا الان هیچ تحقیق علمی نشان نداده که MBTI اعتبار ندارد. در حالی که در مورد آسترولوژی بارها عدم اعتبار تجربی آن ثابت شده است.
۲- تستهای شخصیتی دیگری وجود دارند که علمیتر از MBTI هستند.
درست است. MBTI یک ابزار قدیمی است و ریشه آن به تیپشناسی یونگی در صد سال قبل برمیگردد. این ابزار خیلی پیشتر از ظهور روشهای مدرن اعتبارسنجی تستهای شخصیتی ایجاد شده پس جای تعجب ندارد که نتایج درخشانی از این اعتبارسنجیها به دست نیاورد. اما با اینکه عرصه برای استفاده از تستهای بهتر باز است اما تا الان هیچ تستی نتوانسته جای MBTI را بگیرد. حتی تست بیگ فایو هم که اعتبار تجربی بالایی دارد تا الان نتوانسته به اندازه MBTI جذاب باشد چون به اعتقاد منتقدانش، خستهکننده است و نمیشود در زندگی روزمره از آن استفاده کرد. به علاوه بیگ فایو نمیگوید که نمره نتایجی که از آن به دست میآید چه معنایی دارد و ویژگیهای شخصیتی را مثل MBTI توضیح نمیدهد.
۳- بر اساس شواهد تجربی، تیپ وجود ندارد چون ویژگیهای انسانی در یک طیف قرار میگیرند نه در دو بخش جدا از هم.
درست است. شواهد تجربی میگویند که ابعاد قابل اندازهگیری شخصیت در یک طیف قرار میگیرند و نه در دو دسته جدا از هم و این تفاوت با دادههای تجربی، تنها نقطه ضعف ابزار MBTI در خصوص اعتبار علمی آن است و هنوز راه حلی برای آن پیدا نشده است. البته باید در نظر داشت که این روش طیف بودن تیپ شبیه به روش تشخیص شخصیتهای خودشیفته یا پارانویید است. به علاوه میتوان تیپ را وسیلهای برای میانبر ذهنی در نظر گرفت نه یک ماهیت تجربی. همچنین باید بدانیم که هیچ تستی عالی نیست و به جای اینکه به دنبال پیدا کردن خطاهای MBTI باشیم، ببینیم که این تست در مقایسه با بقیه تستها چگونه عمل میکند. تستی مثل بیگ فایو در واقع مکمل MBTI است چون تصویر درستی از رفتار فرد ارائه میدهد در حالی که MBTI بر اساس نظریه یونگ میگوید چرا یک نفر اینطور رفتار میکند.
۴- افرادی که چند بار تست MBTI را میدهند، اغلب نتیجه تیپ آنها متفاوت در میآید. (روایی آزمون مجدد)
درست است. همانطور که در مورد قبل گفته شد، ویژگیهای انسانی طیف هستند و چون در MBTI این طیف به دو بخش مجزا تقسیم میشود، اغلب، نتیجه آزمون مجدد افراد متفاوت در میآید. در واقع ماهیت دوقطبی MBTI است که باعث چنین نتیجهای میشود و همین موضوع هم بزرگترین نقطه ضعف آن است. اما MBTI هدف نیست بلکه وسیلهای برای کمی کردن نظریه یونگ است و مفاهیم یونگی هم به سادگی مفاهیم بیگ فایو قابل بیان نیستند. کارکردهای شناختی یونگ به شدت پیچیده هستند و رابطه دیالکتیکی با یکدیگر دارند و مدام در حال دلالت ضمنی، نفی و تکمیل یکدیگر هستند. به عبارت دیگر، پیچیدگی مفاهیم یونگ فراتر از آن است که قادر باشیم آنها را به شکل تجربی تایید یا رد کنیم. در واقع مشکل از مفاهیم یونگ نیست بلکه مسئله، پروسه ترجمه و تفسیر مفاهیم برای استفاده در آزمونی تجربی است. برای مثال اگر شواهد تجربی نشان دهد که کسی جایی بین برونگرا و درونگرا قرار دارد و در نظریه یونگ میانگرا وجود ندارد، میتوان به این بخش از نظریه یونگ رجوع کرد که میگوید تمام افراد بخشهایی از شخصیت خود را درونریز و بخشهایی را برونریز میکنند و اگر نتیجه تست کسی در میانه این دو قرار داشت، مبنی بر رد شدن نظریه یونگ نیست و تنها به شکل خاصی از تفسیر این نظریه برمیگردد.
۵- توصیف MBTI از تیپها مبهم و تملقآمیز است و هر کسی میتواند با آن موافق باشد (اثر فورر).
درست است. به همین دلیل ما خیلی به توصیف تیپها در سایت خود نمیپردازیم. دنیا پر از آدمهایی است که فکر میکنند تیپ خاصی هستند چون تصویری مبهم و تملقآمیز از آن تیپ در زمان آشنایی آنها با MBTI به دستشان رسیده است. یکی از دلایلی که MBTI چنین عباراتی استفاده میکند این است که این ابزار برای استفاده در سازمانها توسعه پیدا کرده و در آنها لازم بوده که شرکتکنندگان این ابزار را بپذیرند و خودشان را یکی از تیپها بدانند در حالی که بیگ فایو برای استفاده محققان ایجاد شده و نیازی به تایید شرکتکنندگان نداشته است. اما این روزها که بیگ فایو را هم میخواهند در سازمانها به کار ببرند، از توصیفهای مبهم و تملقآمیز مشابهی در تفسیر نتایج استفاده میکنند. تحقیقات نشان داده که تقریبا همه خودشان را خاص، پیچیده و باهوشتر از حد متوسط میدانند و در عین حال از اینکه از گروه طرد شوند هم میترسند. به همین دلیل دوست دارند حس کنند که هم درست درک شدهاند و هم این ترس برایشان خطری ندارد. و در نهایت تقریبا همه افراد خودشان را خلاق میدانند و به همین دلیل است که در سیستم MBTI افراد بیش از اندازه به این نتیجه میرسند که شمی هستند. اما یادتان باشد که اساس MBTI این توصیفها نیست، بلکه نظریه شناختی یونگ است و این نظریه هنوز خیلی کم درک شده است و کار کردن روی آن در مقایسه با MBTI آنقدرها سودآور نیست.
۶- روانشناسان و محققان دانشگاهی MBTI را جدی نمیگیرند.
هم درست است و هم نیست. بعضیها آن را جدی میگیرند و بعضی دیگر نه. بعضی از خوشنامترین مجلات اغلب تحقیقاتی را چاپ میکنند که در آنها از MBTI استفاده شده است. درست است که گرایش جامعه علمی به استفاده از بیگ فایو برای تحقیقات آکادمیک است اما این موضوع به این معنا نیست که هیچ محققی از MBTI استفاده نمیکند یا این ابزار نمیتواند کاری بهتر از بیگ فایو انجام دهد. جامعه آکادمیک اغلب نقدهایی منصفانه و متعادل نسبت به MBTI داشته است ولی برخی محققانی که این ابزار را نقد میکنند، به کل از عملکرد آن غفلت داشته و صداقت را در نقل منابع علمی رعایت نمیکنند. بعضی از منتقدان آکادمیک هم از برخورد احساسی و استاندارد دوگانه استفاده میکنند و تقریبا همیشه در ریویوهای خود نقاط ضعف MBTI را بیش از اندازه برجسته کرده و احساسی نقد میکنند.
۷- کارکردهای شناختی یونگ خوب بودند تا اینکه ایزابل مایرز و MBTI این نظریه را ساده کردند که باعث شد اشتباه به نظر برسد.
درست نیست. کارکردهای شناختی یونگ مجموعهای از فرآیندهای روانی فرضی است که رد کردن یا کمی کردن آن بسیار دشوار است. مفاهیم یونگ به خودی خود فقط کلماتی نوشته شده در کتاب هستند و نیاز به عملیاتی دارند که بتوان آنها را وارد علم تجربی کرد و MBTI یکی از همین عملیات است و به جز آن روشهای بسیار دیگری هم وجود دارند. اما بیشترین اعتبار و گستردهترین استفاده از این ابزارها به MBTI تعلق میگیرد و تقریبا تمام ابزارهای دیگر حتی وقتی ادعا میکنند از MBTI مستقل هستند، از ایدههای ایزابل مایرز استفاده کردهاند.
۸- MBTI از روشهای شبهعلم مانند تحلیل دست خط (خطشناسی) و خواندن صورت (چهرهخوانی) استفاده میکند.
درست نیست. تیپولوژی یونگ و MBTI هر دو مشخصا به عنوان ابزاری برای روانشناسی ایجاده شدهاند و هیچ نوشتهای از یونگ یا منابع رسمی MBTI در رابطه با تحلیل خط یا چهره و ارتباط آن با تیپ شخصیتی افراد وجود ندارد. حتی وقتی فروید میخواست از ویژگیهای فیزیکی فرد به عنوان نشانهای از شخصیت او استفاده کند، یونگ تاکید داشت که تیپولوژی او منحصرا بر پایه ویژگیهای روانی بنا شده است و زندگینامهنویس او هم این موضوع را مشخصا بیان کرده است. تنها اشتراک چنین تحلیلهایی با MBTI این است که برخی از علاقهمندان به این ابزار، از اینکه آن را با شبهعلم ترکیب کنند لذت میبرند و این کار هیچ مبنای علمی ندارد. ناشران رسمی MBTI هم نمیتوانند این کارها را کنترل کنند که چه کسی و به چه منظوری آن را به کار میبرد.
۹- چهار دایکاتومی همه چیز را درباره شخصیت انسان نمیگویند. حتی اگر MBTI شبهعلم هم نباشد، اغلب آماتورها از آن استفاده میکنند و برای توضیح چیزهایی به کار میرود که قادر به توضیح آنها نیست.
درست است. MBTI برخلاف بیگ فایو هیچ چیزی درباره عصبی بودن فرد نمیگوید. MBTI و بیگ فایو، هر دو، در مقایسه با MCMI هیچ چیزی درباره پارانوید بودن افراد نمیگویند. تستهای مختلف شخصیتی، فاکتورهای مختلفی از شخصیت را میسنجند و MBTI را نباید به این منظور استفاده کرد که همه چیز را درباره شخصیت بگوید. با این حال، خیلی از علاقهمندان به این ابزار، به مطالعه عمیقتر شخصیت نمیپردازند و فکر میکنند MBTI همه چیز را توضیح میدهد. حتی خیلی از متخصصان MBTI هم به ندرت دید وسیعتری به MBTI دارند و دوست دارند فکر کنند که MBTI همه چیز را میتواند توضیح دهد. از این رو، نمیتوان خود ابزار MBTI را برای استفاده نادرست عدهای از آن، مقصر دانست.
ترجمه و تلخیص: شبنم جعفرزاده، مربی دپارتمان MBTI خانه توانگری
منبع: وبسایت IDRlabs
روایی و پایایی ابزار MBTI
روایی و پایایی ابزار MBTI
روانشناسان و متخصصان برای ارزیابی یک آزمون یا پرسشنامه روانسنجی معمولا دو سوال میپرسند: آیا قابل اعتماد است؟ و آیا معتبر است؟ که شاخص تیپ مایرز-بریگز در هر دو معیار به خوبی عمل میکند. ابزارهای روانسنجی معتبری در طول سالها تحقیق توسط ناشر این تست ایجاد شدهاند که یافتههای آنها در دو کتاب راهنمای STEP I و STEP II موجود است و تمامی متخصصان MBTI همراه با مدرک خود یک نسخه از این راهنماها را هم دریافت میکنند. همچنین مقالات متعددی از محققان مستقل در مجلات رسمی چاپ شدهاند و افرادی که علاقهمند به این موضوع باشند میتوانند صدها مقاله را در پایگاه اطلاعاتی کتابخانه آنلاین MILO در آدرس www.capt.org/MILO مطالعه کنند که چند مثال از آن در این نوشتار آمده است.
پایایی
پایایی معیاری است که برای بررسی همسان بودن نتایج یک آزمون یا پرسشنامه به ویژه در طول زمان (قابلیت اطمینان مجدد آزمون) و نیز برای بررسی همسان بودن سوالات مربوط به هر مقیاس (قابلیت اطمینان همسانی درونی) به کار میرود. معمولا همبستگی ۰٫۷ حداقل ارزش قابلقبول برای مقیاس پرسشنامههای شخصیتی است. تحقیق مستقل و کارشناسی شده زیر نشان می دهد که ابزار MBTI در هر دو معیار به خوبی عمل میکند:
– Capraro and Capraro, 2002: Myers-Briggs Type Indicator Score Reliability Across Studies: a Meta-Analytic Reliability Generalization Study
در این تحقیق ابزار MBTI مورد تحلیل پایایی قرار گرفت تا میزان تغییرپذیری خطای سنجش در نتایج MBTI در هر اجرا مشخص شود. به طور کل MBTI و نتایج آن هر دو قابلیت اطمینان مجدد آزمون و قابلیت اطمینان همسانی درونی را کسب کردند هرچند برخی تغییرات مشاهد شد.
روایی
روایی یعنی اینکه یک تست یا پرسشنامه آنچه که قرار است مورد سنجش باشد را واقعا بسنجد. باید به این نکته دقت کرد که ارزیابی MBTI برای پیشبینی عملکرد معتبر نیست و ابزار مناسبی برای استخدام نیست بنابراین دادههای معتبری درباره MBTI در استخدام موجود نیست. اما شواهد بسیاری در مورد صحت ابزار MBTI در مدلهای شخصیتی موجود است که تعدادی از آنها در اینجا آمده است. برای نشان دادن روایی روشهای متعددی وجود دارند از جمله:
– ارتباط با سایر پرسشنامهها
– ساختار درونی
– ارتباط با رفتار
– توضیحات تیپ
– اعتبار عملی
ارتباط با سایر پرسشنامهها
اگر ابزار MBTI واقعا آنچه را که مورد سنجش است بسنجد، پس وقتی افراد از این پرسشنامه در کنار سایر ابزارهایی که مفاهیم مشابه یا یکسانی را میسنجند، استفاده کنند باید همبستگی بالایی میان دو نتیجه حاصل وجود داشته باشد. چند مثال:
۱)
– Furnham et al, 2003: The relationship between the revised NEO-Personality Inventory and the Myers-Briggs Type Indicator
در این تحقیق ۹۰۰ شرکتکننده به دو پرسشنامه NEO PI-R و MBTI پاسخ دادند و تحلیل همبستگی سنجش شخصیت نشان داد که برونگرایی در NEO PI-R با درونگرایی-برونگرایی در MBTI همبستگی دارد. گشودگی با ترجیح حسی-شمی، موافق بودن با ترجیح فکری-احساسی و باوجدان بودن با ترجیح منظم-منعطف ارتباط دارد که در تحقیق زیر هم به نتایج مشابهی به دست آمده بود:
– Reinterpreting the Myers-Briggs Type Indicator From the Perspective of the Five-Factor Model of Personality
۲)
– Fleenor and Taylor, 1994: Construct Validity of Three Self-Report Measures of Creativity
در این تحقیق ارتباط میان سنجش دو سطح خلاقیت یعنی شاخص بهرهوری خلاق CPI-CT و شاخص خلاقیت مایرز-بریگز MBTI-CI و سنجش سبک خلاقیت با شاخص KAI بررسی شد. نتایج این معیارها در نمونههای متعدد مدیریتی برای تحلیل استفاده شد. اندازه نمونهها بین ۴۳۱ تا ۱۲۱۱۵ متغیر بود و همبستگی متقابل قابلتوجهی میان این سه سنجش مشاهده شد. برخلاف آنچه انتظار میرفت، نتایج KAI با سطح خلاقیتی که در CPI-CT و MBTI-CI اندازهگیری شده بود ارتباط داشت. به علاوه جنسیت تاثیر بسیار کمی بر تغییر نتایج MBTI-CI داشت.
ساختار درونی
ابعاد مختلفی که در پرسشنامه سنجیده میشوند باید کاملا یکپارچه بوده و وقتی با روشهای آماری مثل تحلیل عاملی بررسی میشوند کاملا منسجم باشند:
– Thompson and Borrello, 1986: Construct Validity of the Myers-Briggs Type Indicator
https://journals.sagepub.com/doi/10.1177/0013164486463032
در این تحقیق به عملکرد موردی و ساختاری این ابزار با دادههایی از ۳۵۹ دانشجوی کالج پرداخته شد. تحلیل عاملی برای ۹۵ مورد از نمرههای MBTI به کار رفت. بسندگی عاملی و ضریب تغییرناپذیری محاسبه شده و تناسب وزن مورد پیشنهادی بررسی شد. نتایج به دست آمده قویا اعتبار ساختاری این ابزار را تایید کردند.
ارتباط با رفتار
انتظار میرود که تیپ شخصیتی یک فرد با رفتار او و سایر معیارهای خارجی مرتبط باشد نه اینکه آن را کاملا پیشبینی کند.
۱)
– Harrington and Loffredo, 2010: MBTI personality type and other factors that relate to preference for online versus face-to-face instruction
با اینکه تعداد کلاسهای آنلاین کالج نسبت به کل کلاسهای تحصیلات عالی بسیار زیاد هستند اما هنوز عده زیادی از دانشجویان ترجیح میدهند در کلاسهای حضوری شرکت کنند پس چیزهای زیادی هنوز وجود دارند که میتوانند برای بهتر شدن کلاسهای آنلاین به کار روند. یکی از چندین عاملی که ممکن است بر ترجیح فرد تاثیر داشته باشد شخصیت است چون با سبک یادگیری و سطح آسایش ارتباط دارد. اگر این سبک مناسب نباشد میتواند به نارضایتی و فرسودگی دانشجو منجر شود. این تحقیق بر روی ۱۶۶ دانشجو انجام شده که عموما خانم بوده و دو سوم آنها حداقل چهار کلاس آنلاین داشتند. پرسشنامه شاخص مایرز-بریگز به همراه پرسشنامه در طیف لیکرت به این افراد داده شد تا ببینند که چرا آنها یک سبک تدریس را به دیگری ترجیح میدهند. نتایج نشان داد که از نظر آماری تعداد قابلتوجهی از درونگراها کلاسهای آنلاین را ترجیح میدادند و برونگراها کلاسهای حضوری را. تعداد محدودی از تیپهای منعطف نیز کلاسهای حضوری را ترجیح دادند. در مجموع، دانشجویانی که کلاسهای آنلاین را ترجیح دادند، دلایل آنها به ترتیب راحتی، استفاده از تکنولوژی، و علاقه به نوآوری بود ولی آنهایی که ترجیحشان کلاس حضوری بود جذب ساختار کلاس به دلیل نیاز به یادگیری از طریق گوش دادن و دیدن واکنشهای احساسی دیگران در کلاس میشدند. در این تحقیق طراحی کلاسهای آنلاین برای جذب دانشجویانی که محیط یادگیری حضوری را ترجیح میدادند و همینطور مشاوره دانشگاهی مورد بحث قرار گرفته است.
۲)
– Biderman et al, 2012: Criterion-related validity of three personality questionnaires
در این مطالعه تطبیقی سه شاخص پنج عامل بزرگ، مایرز-بریگز و هارتمن بررسی شد و نشان داد که بعد منظم در MBTI و ارزشهای هارتمن برای پیشبینی عملکرد آکادمیک بهتر از باوجدان بودن عمل میکنند.
۳)
– Edwards, Lanning and Hooker, 2002: The MBTI and Social Information Processing: An Incremental Validity Study
در این تحقیق قابلیت شاخص تیپ مایرز-بریگز برای پیشبینی عملکرد در امور شناختی اجتماعی با توجه به پردازش اطلاعات ارزیابی شد و نشان داد که MBTI پردازش را بهتر و بیشتر از سایر عوامل پیشبینی میکند.
توصیفات تیپ
اگر ابزار MBTI معتبر باشد پس شرکتکنندگان باید بتوانند تیپ خودشان را از روی توصیفاتی که در مورد تیپشان وجود دارد بشناسند و از توصیف سایر تیپ ها مجزا بدانند.
– Carskadon and Cook, 1982: Validity of MBTI type descriptions as perceived by recipients unfamiliar with type
فرضیات این تحقیق کاملا تایید شد و نتایجی که به دست آمد نشان داد که توصیفات تیپهای دیگر به جز تیپ خود شرکتکننده MBTI برای او جذاب نیست. نتایج این تحقیق بسیار امیدوارکننده است چون بیشتر افراد هشت هفته بعد از تست MBTI توصیفات تیپها را بررسی کردند.
اعتبار عملی
هر ابزار شخصیت شناسی از جمله MBTI باید در عمل هم مفید و مورد استفاده باشد.
۱)
– McCarthy and Garavan, 1999: Developing self-awareness in the managerial career development process: the value of 360-degree feedback and the MBTI
در این تحقیق اهمیت خودآگاهی در فرآیند توسعه حرف های مدیریت و ارتباط میان خودآگاهی و موفقیت در مدیریت بررسی شد. یافته های مطالعه کیفی که برای بررسی تاثیر دو ابزار در افزایش خودآگاهی به کار رفته نشان داد که یکی از ویژگیهای توسعه حرفهای مدیریت موثر، ایجاد خودآگاهی در یادگیرنده است. بازخوردهای جامع و پرسش نامه های شخصیتی ابزار مفیدی برای این کار هستند.
۲)
– Kennedy and Kennedy, 2004: Using the Myers-Briggs type indicator in career counselling
شاخص مایرز-بریگز یک ابزار شخصیت شناسی با کاربردهای متعدد است. تمرکز اصلی این مقاله بر کاربرد آن در فرآیند مشاوره شغلی است. با وجود محدودیت های این ابزار و مسائل اخلاقی که در مورد استفاده از آن جز به جز نوشته شده است، اطلاعاتی که از سنجش MBTI مراجعان به دست آمده ثابت کرده که این ابزار برای متخصصان در امر مشاوره و دادن استراتژی به مراجعان در راستای ترجیحات روانیشان، انتخاب بهترین خانواده شغلی و فرصت های بالقوه استخدام، مفید واقع شده است.
۳)
Bradley and Hebert, 1997: The effect of personality type on team performance
این تحقیق مدلی برای تاثیر تفاوتهای شخصیتی هر فرد بر روی بهره وری تیم ارائه میدهد و این تاثیر را با بررسی موردی توضیح میدهد. در ادامه با بررسی ساختار دو تیم و تیپهای شخصیتی MBTI، توسعه تیمها را بر اساس سن، هوش، توانایی حل مسئله، مسئولیت پذیری در امور و ترکیب تیپ-شخصیت تحلیل میکند. در این مورد هیچ تفاوت قابل توجهی در دو تیم به جز تفاوت تیپ-شخصیت مشاهده نشد. این تحقیق نشان داد که تفاوت در عملکرد تیم در اصل حاصل تفاوت در ساختار تیپ-شخصیت دو تیم است.
تهیه و ترجمه: شبنم جعفرزاده، مربی دپارتمان MBTI خانه توانگری
منبع: وبسایت رسمی موسسه مایرز-بریگز
دانلود فایل PDF مقاله
References
Biderman, M.D., Worthy, R., Nguyen, N.T., Mullins, B. and Luna, J.: Criterion-related validity of three personality questionnaires. Paper presented at the 27th Annual Conference of The Society for Industrial and Organizational Psychology, San Diego CA, 2012
Bradley, J.H. and Hebert, F.J.: ‘The effect of personality type on team performance’. Journal of Management Development 16 (5), 1997
Capraro R.M. and Capraro M.M.: ‘Myers-Briggs Type Indicator Score Reliability Across Studies: a Meta-Analytic Reliability Generalization Study’. Educational and Psychological Measurement 62, 2002
Carskadon, T.G. and Cook, D.D.: ‘Validity of MBTI type descriptions as perceived by recipients unfamiliar with type’. Research in Psychological Type 5, 1982
Costa, P. T. Jr. and McCrae, R. R.: The NEO-PI/NEO-FFl manual supplement. Odessa FL: Psychological Assessment Resources, 1989
Edwards J. A., Lanning K. and Hooker K.: ‘The MBTI and Social Information Processing: An Incremental Validity Study’. Journal of Personality Assessment 78 (3), 2002
Fleenor J.W. and Taylor, S.: ‘Construct Validity of Three Self-Report Measures of Creativity’. Educational and Psychological Measurement 54 (2), 1994
Furnham, A., Moutafi, J. and Crump, J.: ‘The relationship between the revised NEO-Personality Inventory and the Myers-Briggs Type Indicator’. Social Behavior and Personality 31(6), 2003
Harrington, R. and Loffredo, D.A.: ‘MBTI personality type and other factors that relate to preference for online versus face-to-face instruction’. Internet and Higher Education 13, 2010
Kennedy, R.B. and Kennedy, D.A.: ‘Using the Myers-Briggs Type Indicator in career counselling. Journal of Employment Counselling 41, 2004
McCarthy, A.M. and Garavan, T.N.: ‘Developing self-awareness in the managerial career development process: the value of 360-degree feedback and the MBTI’. Journal of European Industrial Training 23/9, 1999
Thompson, B. and Borrello G.M.: ‘Construct Validity of the Myers-Briggs Type Indicator’. Educational and Psychological Measurement 46 (3), 1986
۱۰ دلیل برای معماگونه بودن رفتار INFJ ها
اغلب اوقات در مورد INFJ ها، سوتفاهم زیادی پیش می آید و شاید دلیل این سوتفاهم، کم حرفی و ساکت بودن این افراد باشد. زیرا INFJ ها، عمیق ترین عواطف و افکار خود را تنها با افراد برگزیده در میان می گذارند.
البته برخی معتقدند این سوتفاهم ناشی از کمیاب بودن این تیپ و ناشناخته باقی ماندن آن است.
اما حقیقت ماجرا چیز دیگریست. ما در INFJ ها، شاهد تضاد های زیادی هستیم. بعبارتی INFJ ها دنیایی از تضاد ها هستند.
INFJ ها، درونگراهایی هستند که دوست دارند به دیگران کمک کنند، و Feeler هایی هستند که به دنبال منطق و اصول می روند و از تفکر و تحلیل و بررسی ایده های پیچیده لذت می برند.
و همین ماجرا می تواند دلیل سردرگمی دیگران و حتی خودشان شود.
این ویژگی های متضاد به علت عدم ثبات یا فقدان یک عقیده و باور در آنها نیست. همچنین این رفتار به نیت گمراه کردن دیگران هم نیست.
علت ایجاد سردرگمی از سوی این تیپ، پیچیدگی شخصیت آنهاست که خودشان نیز در حال تلاش برای شناسایی این ویژگی ها می باشند و کافیست فقط یک بار به این شناخت برسند، تا با این ویژگی های معماگونه ی خود دنیا را جایی بهتر برای زیستن کنند.
۱-درونگرا / معطوف به مردم(مردم گرا)
با توجه به کارکرد غالب این تیپ Ni، بنظر می رسد بیشتر از همه باید معطوف به دنیای درون و ایده های خود باشد. اما آنچه در عمل میبینیم این فرد تحت تاثیر کارکرد دوم خود Fe می باشد که تمرکز او را به دیگران بر می گرداند.
در کتاب What’s Your Type of Career?، این تیپ را رویاپردازان دلسوز نامیده اند. زیرا احساسات و نیازهای دیگران برایشان مهم است.
این تضاد به این معناست که INFJ ها بین نیاز خود به معاشرت با دیگران و از طرف دیگر ، پرداختن به نیازشان به تفکر و تامل درخلوت، در نوسان هستند.
یک INFJ می تواند همزمان، هم مشتاق سپری کردن اوقات خود با دیگران باشد و همزمان از طولانی شدن این ارتباط، احساس خستگی کند. اما این موضوع باعث نمی شود که شانه ای برای گریستن دیگران نباشد.
۲-اشتیاق به ارتباط عمیق / احساس خستگی و مقاومت
برعکس خیلی از تیپ ها، INFJ ها دنبال ارتباطات عمیق و معنادار هستند.
آنها عمیقا به دنبال کشف هیجانات و آرزوها و انگیزه های دیگرانند و در مقابل از دیگران نیز همین انتظار را دارند.
اما بتدریج این ارتباطات، باعت درهم شکستن و خستگی آنها می شود زیرا به دنبال صمیمیتی از سوی دیگران هستند که معمولا هم آنرا دریافت نمی کنند.
برای یک INFJ ، کیفیت رابطه مهمتر از کمیت است.
۳-پرداختن به نیازهای دیگران / غافل شدن از نیازهای خود
INFJ ها به شدت مایلند به دیگران در هر زمینه ای بویژه روابط بین فردی کمک کنند و همین امر موجب می شود که این تیپ حساس، نیازهای دیگران را به نیازهای خود ترجیح دهند.
لازم است این افراد مرزهای شفافی برای پرداختن به نیازهای دیگران برای خود تعریف کنند و میزانی از آن شفقت را نیز برای خود در نظر بگیرند.
۴-اهل رویا پردازی / اهل منطق و عقلانی
ترکیب درونگرایی و حساس بودن و همدلی باعث می شود این فرد بصورت مداوم، در حال جذب کردن اطلاعات و جزئیات فراوان از دنیای اطراف خود و برگرداندن آن اطلاعات به شیوه ای خلاقانه و پرمعنا به اطراف باشد.
اما یک INFJ ،فراتر از یک رویا پرداز است.
این افراد، عملگرا و سازمان یافته و منطقی هستند و از تفکر و آنالیز و پرداختن به ایده های پیچیده استقبال میکنند.
بعنوان مثال، INFJ ها درحالیکه که به شدت دنبال خلق یک قصه با استفاده از واژه ها هستند، همزمان به دنبال یادگیری یک دانش و علم نیز می روند.
۵-تفکر بزرگ و پرداختن به چشم انداز / پرداختن و اهمیت دادن به جزئیات
ذهن INFJها به گونه ایست که به دنبال درک الگوها و پرداختن به یک تصویر بزرگتر می باشند. اطلاعاتی برای آنها جالب است که خلاصه، مفهومی ، معنادار و معطوف به آینده باشد.
اما همزمان به جزئیات چشم انداز خود نیز توجه می کنند و به آن می پردازند.
و ممکن است به حدی در این جزئیات کاری غرق شوند که از امور روزانه خود همانند پرداختن قبض یا وقت دکتر غافل شوند.
و احتمالا استفاده از یک یادآوری کننده نرم افزاری می تواند به این افراد کمک کند.
۶-تیز بودن / اهل گول خوردن
INFJ ها بعنوان مردمانی حساس و شهودی، حس ششم قوی برای درک احساس دیگران یا درک عدم صداقت در ارتباط را دارند و مستعد این هستند که در ارتباطات خود، از روی تن صدا و زبان بدن در کنار حس ششم، حقیقت را دریابند.
و همین موضوع باعث شده است از سوی افرادی که فاقد این توانایی هستند، کمی عجیب به نظر برسند.
اما مسئله اینست INFJ ها پس از آشنایی اولیه با دیگران، ممکن است در دام اعتماد بیش از حد به آدمها بیفتند. زیرا به دنبال بهترین ها در افراد دور و بر خود می گردند و همین امر موجب می شود به شکلی احمقانه به فردی اعتماد کنند.
۷-ساکت / سرشار از اشتیاق
در کتاب Creativity: The Psychology of Discovery and Invention، ۱۰ ویژگی متضاد از افراد خلاق نقل شده است که میتوان آنها را برای INFJ های مستعد خلاقیت به کار برد.
یکی از این ویژگی ها، همزمان هم پرانرژی بودن و هم نیاز به استراحت زیاد داشتن است.
INFJ ممکن است خجالتی و ساکت به نظر آید، اما حقیقت اینست که منبعی از ایده و اشتیاق ِ در حال جوش و خروش در درون خود دارد.
INFJ ها اکثر اوقات به فکر پروژه بعدی خود هستند و اشتیاق آتشینی برای تجربه ی اهداف مورد علاقه خود دارند.
در واقع این افراد ترکیبی از اشتیاق بلعیدن اطلاعات و دست یافتن به یک منبع عظیم انرژی هستند همچون یک اسفنج ، و همزمان نیز نیاز به یک خلوت غنی برای تامل و شارژ مجدد خود دارند.
۸-با هوش / رفتار کودکانه و بی تکلف
در همین کتاب آمده است که افراد خلاق، معمولا باهوش هستند و همزمان ممکن است رفتار و منش کودکانه و بی تکلف و ساده از خود نشان دهند.
کودکان، معمولا خلاق هستند و افراد زیادی با پا به سن گذاشتن و به مرور زمان، از این خلاقیت خود غافل می شوند. زیرا ما بیشتر در کودکی، شانس تجربه ی اتفاقات نو و تازه را داریم.
در واقع خلاقیت، یعنی نگاهی نو به دنیای اطراف داشتن و در نظر گرفتن احتمالاتی که در حال حاضر وجود ندارند.
افراد خلاق از جمه INFJ ها که مستعد آن می باشند، می توانند به شیوه ای کودکانه و بی تکلف و فارغ از
اجبارها و قضاوتها و انتقادها به دنیای اطراف بنگرند.
فارغ از موانعی که سد راه خلاقیت افراد بزرگسال می شود.
البته گاهی این حس کنجکاوی و شگفت زدگی می تواند تصویر یک فرد نابالغ را از شما به دیگران منتقل کند، اما همچنان می تواند دارای این معنی باشد که شما فرد خلاقی هستید.
۹-بازیگوش / مسئول
پیرو نکته قبلی ، INFJ های خلاق، تمایل به بازیگوشی دارند.
این اتفاق باعث می شود ذهن شان نسبت به اتفاقات تازه و تجربه ها و تلاشهای بیشتر، باز باقی بماند.
اما همزمان این باز بودن ذهن ، همراه است با یک مسئوایت پذیری در انجام کار و سختکوشی و رسیدن به بهترین ِ خود، بویژه در مورد پروژه هایی که به بخشی از چشم انداز آنها نیز مربوط می شوند.
همچنین J بودن شان، به آنها این انگیزه را می دهد تا کاری را شسته رفته انجام داده و به پایان برسانند و دارای Self-Discipline باشند؛ در حالیکه می توانند همزمان به یک صحنه ی خنده دار در یک کارتون یا شوی تلویزیونی، بلند بخندند.
۱۰-محافظه کار / سرکش
رفتار INFJ ها همانند اکثر افراد خلاق، ترکیبی از پیروی از سنت و پیروی از نوآوری است.
مسلم است که بدون اهمیت دادن به گذشته و درک ارزش آن، نمی توان خلاق و نوآور بود. و همچنین بدیهی است که برای تجربه های جدید، نیاز است که ریسک پذیری بالایی وجود داشته باشد.
در ابتدا به نظر می رسد که INFJ ها پیرو یک سری سنتها در جمع هستند .
اما حقیقت ماجرا اینست که آنها سرکش های ساکت و آرام هستند. معمولا در پشت صحنه کار می کنند و بر روی ایده های خود برای همدلی و گسترش چشم انداز شان برای تبدیل دنیا به جایی بهتر برای زندگی کردن، در حال تلاش هستند.
INFJ ها منحصر بفردند، نه فقط بخاطر کمیاب بودنشان در جامعه؛ آنها دنیایی از تضادها هستند.
ترجمه و تلخیص: نازلی لاله
مربی دپارتمان MBTI خانه توانگری طوبی
منبع:
/https://introvertdear.com/news/infjs-walking-paradoxes
تاثیر تیپ شخصیتی بر تصمیم گیری های مالی و مدیریت نقدینگی
تیپ شخصیتى ما چقدر در رفتار مالى ما موثر است ؟
در تحقیق تعدادی از متخصصین در زمینه روان شناسی و امور مالی که یکی از آنان Michael Segovia سرپرست مربیان CPP و ناشر بیانیه های MBTI است، تاثیر چهار قطبیت روانی شامل برونگرایی/ درونگرایی، منطقی/ شهودی ، فکری/ احساسی ، و منظم/ منعطف بودن در تصمیم گیری های مالی و مدیریت نقدینگی، مورد بررسی قرار گرفته است.
در این یادداشت، راهکارهایی جهت بهبود شیوه های تصمیم گیری مالی و مدیریت نقدینگی برای هر ترجیح روانی معرفی شده است.
ترجیح دریافت انرژی، دنیای درون یا دنیای بیرون (I-E)
افراد برونگرا:
* برنامه ریزی جهت شیوه مدیریت صحیح نقدینگی.
* مشخص کردن سبک سپری کردن زمان.
* بازنگری سبک زندگی.
* مشخص کردن راههای دستیابی به سود بیشتر.
* نوشتن احساس خود نسبت به هزینه های انجام شده و توجه به تجربه های قبلی: (پشیمانی پس از خرید / احساس اتلاف منابع مالی و….)
* استفاده از برنامهریزی در راستای عملکرد بهتر.
افراد درونگرا:
* بهره بردن از توصیه های افراد قابل اعتماد مانند یک برنامه ریز حرفهای یا یک دوست برای بهبود برنامههای مالی.
* پرهیز از مجهز شدن صرف به انبوهی از اطلاعات درونریزی شده و شخصی، و عدم استفاده از دادههای مفید بیرونی.
*کوتاه کردن مدت زمان سبک سنگین کردن یک تصمیمگیری بزرگ مالی.
ترجیح دریافت اطلاعات (N–S، اولین نیروی محرک و سائق تاثیر گذار بر ترجیحات)
افراد شهودی:
*یادداشت برداشتن و نوشتن اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، جهت بهبود برنامه ریزی.
* دست به اقدام موثر زدن در راستای اهداف برنامه ریزی شده .
*داشتن یک برنامه گام به گام جهت پیشرفت و رشد خود.
افراد منطقی:
*داشتن ذهنی باز و پذیرا نسبت به متدهای متفاوت مدیریت نقدینگی، بمنظور پیشرفت.
*در نظرگرفتن تاثیر تصمیمات اتخاذ شده در لحظه حال، بر روی اهداف بلند مدت.
ترجیح تصمیم گیری و نتیجه گیری (T–F، دومین نیروی محرک و سائق تاثیر گذار در ترجیحات)
افراد فکری:
* نگاشتن بر روی کاغذ و یادداشت رویاها و کارهای در لیست انتظار که هنوز به خودشان اجازه انجام آنرا نداده اند.
*مشاهده سرمایه گذاری های خود و توجه به شیوه های بهبود عملکرد و عملیاتی شدن طرحها.
*انجام یک کار بدون تفکر و تحلیل زیاد؛ و احساس قدرت و آزادی عمل بیشتر.
افراد احساسی(تصمیم گیرنده بر اساس ارزشهای شخصی):
* درگیر کردن خود به جستجوی عقاید و نظرهای منطقی و مبتنی بر لاجیک دیگران .
* تعمق عمیق در مدیریت نقدینگی در یک بازه زمانی، جهت درک الزامات و اولویت بندی های معاملات مالی در آینده.
ترجیح سبک زندگی و سازماندهی به دنیای اطراف (J-P)
افراد منظم:
* عجولانه و بدون در نظر گرفتن گزینه های متعدد، بسرعت سراغ تصمیم گیری نروند و در پیاده کردن تصمیمات خود، انعطاف بیشتری را به نمایش بگذارند.
افراد منعطف:
* یک Deadline و ضرب الاجل بصورت بازه زمانی، برای انجام کارها و پیاده کردن تصمیمات مالی خود در نظر بگیرند و نسبت به انجام تصمیمات شان در
همان بازه زمانی، متعهد باشند.
* برنامه ریزی خود را بصورت شناور در هفته یا ماه، تنظیم کنند و به این برنامه ریزی متعهد بمانند.
نگارنده: نازلی لاله
مربی دپارتمان MBTI خانه توانگری طوبی
برگرفته از مجله تیپ شماره ۷
https://t.me/typology1/306
حقایقی ناب درمورد تیپ INFJ
یکی از تیپ های مشرب ایده آل گرا، INFJ می باشد و نکاتی که در این یادداشت عنوان می گردد، از حقایقی ست که کمتر کسی از آنها آگاه است.
دیوید کرسی، INFJ ها را مشاور یا Counselor نامیده است.
مشاوران، کمیاب هستند و درصد ِ کمی از جمعیت ِ ایده آل گرایان را به خود اختصاص می دهند.
بدیهی است که افراد با تیپ های مختلف، با همدیگر فرق دارند و حتی افراد با تیپ یکسان نیز در همه زمینه ها، کاملا مانند هم نیستند.
اما همه INFJ ها، دارای یک سری ویژگی های مشترک می باشند که دیگران از این موضوع، خیلی آگاه نیستند و معرفی این ویژگی ها، می تواند غافلگیرکننده باشد.
نوشتن:
معمولا در ارتباطات خود، نوشتن را به ارتباط کلامی ترجیح میدهند.
تخمین تیپ:
گاهی اوقات دیگران را در تشخیص تیپ شان به اشتباه می اندازند؛ زیرا راحت می توانند ویژگی های تیپ های دیگر را تقلید کنند.
ابراز خود واقعی:
گاهی ممکن است تا سالها، عمیق ترین وجوه شخصیت درونی خود را به شما نشان ندهند و یک راز باقی بماند.
حساس بودن:
کسانی که دارای تیپ INFJ هستند، افرادی حساس می باشند. هنگام انتقاد از آنها، به این نکته توجه کنید و به آنها فرصت دهید تا نقد شما را تحلیل کنند و جذب صحبتهای شما شوند.
ناشناخته ماندن:
شناختن خود واقعی آنها ، مستلزم تلاش و گذر زمان است.
صداقت در روابط:
و آخرین نکته: هیچوقت به ایشان دروغ نگویید. آنها خود، متوجه ِ حقیقت و اصل ماجرا می شوند و این مسئله، برایشان مهم است.
ترجمه و تلخیص: نازلی لاله
مربی دپارتمان MBTI خانه توانگری طوبی
برگرفته از سایت https://www.pinterest.com
مفهوم و کاربرد هر کدام از کارکردهای روانی ما (Mental Functions) چیست؟
یکی از مهم ترین و کاربردی ترین مفاهیم MBTI ، کارکردهای روانی ما یا همان Mental Functions می باشند. این یادداشت، ترجمه و تلخیصی از مطالب سایت myersbriggs.org و مطالعات جانبی نگارنده این مقاله است.
در ابتدا به یادآوری نکته ای حائز اهمیت می پردازم. همه ما، ۴ کانال یا شاهراه روانشناختی داریم شامل منطقی/شهودی و احساسی/فکری که توسط آنها، دنیا را تجربه می کنیم.
بعبارتی ما یک کانال روانی جهت دریافت و پرداخت اطلاعات داریم و یک کانال روانی هم جهت بررسی اینکه با این اطلاعات ، چگونه تصمیم گیری کنیم و وارد عمل شویم.
ایجاد تعادل روانی:
به ترتیب کارکردهای اول و دوم ما، راننده های اصلی شخصیت ما هستند و از آنجاییکه روان انسان به دنبال ایجاد تعادل است، یکی از این دو کارکرد غالب و کمکی، درونریز و دیگری به شکل برونریز ایفای نقش می نماید.
از طرفی به شکلی دیگر نیز تعادل در روان ما، مورد هدف قرار گرفته می شود.
اگر کارکرد اول تصمیم گیری باشد، کارکرد کمکی جمع آوری اطلاعات است و برعکس.
بعنوان مثال، اگر یک نفر کارکرد اولش T درونریز یا برونریز باشد، ممکن است به عجول بودن در تصمیم گیری بدون ِ داشتن ِ داده ی کافی متهم شود . پس کارکرد دوم S یا N ، به شکل درونریز یا برونریز درمی آید تا بیشتر داده جمع آوری کند . و یا اگر یک نفر ، کارکرد اولش N برونریز یا S درونریز است ممکن است وسواسی به نظر آید در جمع آوری اطلاعات و بموقع سراغ تصمیم گیری نرود ، در نتیجه اینجا کارکرد دوم می شود مثلا F ِ درونریز یا برونریز که باعث می شود سریعتر از مرحله جمع آوری اطلاعات رد شود.
تعریف کارکردهای روانی:
حال می پردازیم به تعریف هر کدام از این کارکردهای روانی. اولین نکته مهم در تعریف کارکردها اینست که کارکردها، در دنیای درونی و بیرونی یعنی با اندیس i و e، می تواند متفاوت باشند.
کارکرد S ِ برونریزی شده: Se
فردی که جمع آوری کننده اطلاعات است و به داده هایی اعتماد می کند که مبتنی بر Facts ، Figures ، Numbers ، Details می باشد. این فرد، به داده واقعی در همین لحظه، اعتماد می کند.
داده های Tangible و قابل اندازه گیری و ملموس با حسهای پنجگانه را به شیوه ی تعامل با دنیای بیرون از طریق پرسیدن و مکالمه و … جمع آوری می کند.
کارکرد S ِ درونریزی شده: Si
فردی که جمع آوری کننده اطلاعات است و به داده هایی اعتماد می کند که مبتنی بر Facts ، Figures ، Numbers ، Details می باشد. این فرد، شواهد و فکتهای موجود را با تجارب ِ قبلی، مقایسه می کند. اطلاعات ِ حسی خودش را برای استفاده در آینده، ذخیره می کند.
داده های مربوط به فکتهای موجود را با search و تفحص و به شیوه ی درونگرایانه و در سکوت، جمع می کند.
کارکرد N ِ برونریزی شده: Ne
فردی که جمع آوری کننده اطلاعات است و به داده هایی اعتماد می کند که توسط آنها به احتمالات و امکانات موجود در دنیای بیرون پی ببرد. به Flash های ناشی از ناخود آگاه ِ خودش اعتماد می کند و این Flash ها را می تواند با دیگران به اشتراک بگذارد.
الگوها یا Pattern ها و احتمالات و امکانات ِ موجود در دنیای بیرون را می بیند و با دنیای بیرون در تعامل است و به Flash های ناشی از ناخود آگاه ِ خودش اعتماد می کند.
کارکرد N ِ درونریزی شده: Ni
فردی که جمع آوری کننده اطلاعات است و به داده هایی اعتماد می کند که توسط آنها ایده ها و افکارش را با یک چهارچوب درونی بسنجد و به Flash های ناخودآگاهش اعتماد می کند. Flash هایی دارد که ممکن است درکش برای دیگران ساده نباشد.
الگوها یا Pattern ها و احتمالات و امکانات ِ موجود در دنیای بیرون را به شیوه درونگرایانه پیدا می کند: مثلا با search یا وب گردیهای خاص در سایتهای خاص یا با نگاه کردن به تصاویر یا مطالعه ی مطالب خاص .
کارکرد T ِ برونریزی شده: Te
فردی است تصمیم گیرنده و دنبال یک انسجام منطقی در جهان ِ بیرون است و به قوانین ِ بیرون، بیشتر اهمیت می دهد.
بر اساس منطق و قوانین ِ بیرون از خودش و برای رسیدن به پیامدهای منطقی، تصمیم می گیرد و آنرا اعلام می کند. قبل از انجام دادن، اطرافیانش از تصمیماتش باخبر می شوند.
کارکرد T ِ درونریزی شده : Ti
فردی است تصمیم گیرنده و دنبال یک انطباق ِ منطقی با یک چارچوب درونی است و این چارچوب را ممکن است نتواند راحت برای دیگران توضیح دهد. زیرا پردازش ِ درون ذهن ِ خودش را هم به قانون منطقی بیرون، اضافه کرده است.
بر اساس Logic تصمیم می گیرد و دنبال پیامد منطقی است اما اعلامش نمی کند. معمولا تصمیم خود را پیاده می کند و پس از آن، بقیه متوجه می شوند.
کارکرد F برونریزی شده: Fe
دنبال هارمونی و ایجاد هماهنگی بین مردم است در دنیای بیرونی. ارزشهای بین فردی و فرهنگی، برای او مهم است .
بر اساس ارزشهای شخصی Personal Value، تصمیم می گیرد و اعلامش می کند.
کارکرد F درونریزی شده : Fi
او بیشتر به دنبال هماهنگی اعمال و افکار با ارزشهای شخصی خود می باشد و همیشه این ارزشها را برای دیگران بیان نمی کند.
بر اساس ارزشهای شخصی Personal Values، تصمیم می گیرد و اعلامش نمی کند و انجامش می دهد.
حال پس از تعریف هر کدام از این کارکردها، می پردازیم به بیان تفاوت دو کارکرد انتخابی در زندگی روزمره.
تفاوت Te و Ti
یک Te دنبال ِ Objective Facts یا واقعیتهای عینی است . در حالیکه یک Ti، دارای یک Subjective Principle یا Logical System است ؛ بعبارتی دارای اصول ذهنی یا سیستم منطقی است.
Ti: فکت و شواهد، برایش تمام ِ حقیقت محسوب نمی شود. اما اگر نکته ای یا شواهدی با سیستم ِ یک فکری درونریزی شده ، همخوانی نداشته باشد Ignore می شود.
نکته قابل توجه در این زمینه این است که چنین شخصی می تواند دچار یک خطای شناختی شود که به اشتباه، فکتهای ناسازگار با خط فکری خود را رد کند.
در واقع یک فکری درونریز Ti، اصولش را به فکت های جدید تعمیم می دهد. در واقع Logical Consistency دارد.(انسجام منطقی)
Te: اگر قانونی برای همه ی شواهد پاسخگو نباشد، آن قانون و اصل رد می شود.
یک Te می تواند نظام فکری و طرز تفکر خود را تغییر دهد؛ زیرا بجای یک سیستم، واقعیتها و شواهد را مد نظر قرار می دهد و فکتها می توانند روی نتیجه، اثر بگذارند. برای قانع کردن این آدم باید از فکت استفاده شود، بجای ارائه ی سیستم و ارائه ی توضیح.
تفاوت Ti و Te بصورت مختصر:
یک Te ، دنبال Logic Connection در دنیای بیرون است و این ارتباطات ِ لاجیک را به دنیای بیرون اعمال می کند و دنیای بیرونی را با یک شیوه ی منطقی، سازماندهی می کند.
یک Ti ، قوانین را برای درکِ بهتر توسط دیگران، بیشتر آنالیز می کند و افکار و باورهایش را در ذهن و دنیای درونی به شیوه منطقی و Logic، سازماندهی و تنظیم می کند.
تفاوت Ne و Ni
یک N درونریز، بیشتر تصویری فکر می کند. یعنی دنیا را مثل یک Mental Map در ذهنش ترسیم می کند و از زوایای مختلف به ماجرا نگاه می کند و تحلیل می کند و راه حل، ظاهر می شود.
او به دنبال ِ درک خط ِ سیر ِ یک رفتار است و در سکوت، دنبال تفسیر ِ یک ایده و اتفاق می باشد. در رفتار، کند تر، اما تحلیلی تر است و تمرکز ِ بیشتری دارد و ممکن است کیفیت ِ خروجی بهتری داشته باشد. چنین فردی کمتر ، جزئیات را از دست می دهد.
یک Ni در Brain Storm ، راه حل و ایده کمتری می دهد اما فکر بیشتری در این زمینه کرده است. او تصور و درک ِ همگرا دارد. از چند اتفاق به یک راه و یک Pattern میرسد. اتفاقات را بخشی از یک سیستم می بیند. احتمالات را بیشتر نزدیک به بخش ِ ناخودآگاه تجربه می کند. ایده ها بیشتر در ذهن اوست. معمولا در حال ِ پیش بینی احتمالات در آینده است. یک Ni معمولا راه حلهای انقلابی دارد: Revolutionary .
یک N برونریز، از یک فکر به فکر ِ دیگر می رسد و افکارش منشعب می شود. انگار جماعتی در حال حرف زدن در سر او هستند.
در Brain Storm ، سریعتر خودش را با محیط تطبیق می دهد و می تواند پرسپکتیو و زاویه ی نگاهش را تغییر دهد و سریعتر واکنش نشان دهد. او تصور و درک ِ واگرا دارد و افکارش منشعب می شود. در ذهن خود طوفان ایده ها دارد . ایده های زیادی به بخش خودآگاه او هجوم آورده و برای او ساده نیست که همه آنها را بتواند بسرعت و همزمان ، اعلام کند و به مرحله تصمیم گیری برساند و در این ابراز کردنها ، ممکن است بعضی جزئیات را از دست بدهد.
یکNe ایده هایش را بیشتر، در درنیای بیرون پیاده می کند. با در نظر گرفتن احتمالات، سریعتر وارد ِ عمل می شود.
احتمالات (Possibility)و ارتباطاتِ بین واقعیت ها و ایده ها را می بیند و راه حل ِ تکاملی می دهد: Evolutionary .
یک Ne برای اصلاح امور، راه حل های خلاقانه ی بدون ِ هزینه زیاد (هزینه ی به اندازه کافی)، می دهد.
یک مثال از تفاوت Ne و Ni
ذکر یک مثال جهت درک بیشتر موضوع، می تواند به ما کمک کند.
یک پیست مسابقه اتومبیل رانی را در نظر بگیرید که هشت خط دارد. هر ایده را به شکل یک ماشین متفاوت فرض کنید؛ با رنگهای مختلف و قابلیتهای مختلف.
یک Ne وقتی با این صحنه روبرو می شود همزمان چند فکر سراغ او می آیند و او سریعتر سراغ یکی از انتخابهایش می رود. ممکن است با همان ماشین، به ته ِ خط برسد و یا حتی ممکن است نیمه راه متوجه شود که نیاز او پاسخ داده نشده یا درست محاسبه نکرده و بسرعت به اول خط بر می گردد و یک ماشین متفاوت یا ایده ی متفاوت را امتحان می کند.
و ممکن است همزمان با این اتفاقات، فردی دیگر با کارکرد Ni، بعد از کلی تحلیل و بررسی و سبک سنگین کردن ذهنی، تازه به این نتیجه رسیده باشد که یک ایده را انتخاب کند.
نگارنده: نازلی لاله
مربی دپارتمان MBTI خانه توانگری طوبی
تفاوت های الگوی مخرب اهمالکاری و سبک زندگی منعطف P
یکی از سوالات ِ رایج دانشجویان کارگاه MBTI ، در خصوص ِ تفاوت ِ اهمالکاری(الگوی تکرار شونده آسیب رسان) و ترجیح روانی P، یکی از سبک های زندگی در ابزار MBTI است.
سوال مهم: از کجا بفهمیم در زندگی دچار الگوی آسیب رسان و تکرار شونده اهمالکاری هستیم یا سبک زندگی مان منعطف است؟
به چند تفاوت، در این یادداشت می پردازیم.
تفاوت اول:
زمانی که ما از اهمالکاری سخن می گوییم منظورمان همان دِل دِل کردنها و بررسی های بی سرانجامی است که در کارهایمان با آنها روبرو هستیم و زندگیمان را فلج کرده است.
احتمالا در چنین اوقاتی می توانیم رد پای تله هایی مانند کمال طلبی منفی(معیارهای سخت گیرانه) ، شکست یا بی کفایتی را در پس ِ رفتارمان ببینیم و این دل دل کردن و به تعویق انداختن، به این معنی است که ناکارآمدی یا Dysfunctional در زندگی ما رخ داده است.
در حالیکه یک فرد با ترجیح سبک زندگیP ، به شیوه ی خودش می تواند در دقیقه ۹۰ و با استفاده از گزینه های موجود، به یک تصمیم ِ خوب یا حتی به بهترین تصمیم برسد و عملا در زندگی او، Dysfunctional رخ نمی دهد.
در واقع تفاوت در اینست که در نهایت یک P ، بالاخره به یک نتیجه می رسد و دست به اقدام می زند. درحالیکه تله و طرحواره در زندگی، اختلال ِ فانکشن ایجاد می کنند.
تفاوت دوم:
و اما تفاوت بعدی، در مهارت آموزی و پیاده سازی آن است.
کافی است که یک فرد P بیاموزد به سبک خود، To do list ِ مخصوص خودش را بنویسد؛ لیستی به سبک ِ یک P ، نه به سبک ِ یک نفر J که سبک زندگی منظم دارد.
در حالیکه در اهمالکاری، تله و طرحواره باعث می شود فرد ِ اهمالکار، یا احتمالا نتواند مهارتی را بیاموزد یا اگر هم یاد بگیرد، نتواند آنرا پیاده سازی کند.
بعنوان مثال فرد مبتلا به اهمالکاری احیانا چندین کلاس ِ متفاوت ِ مدیریت زمان رفته است، اما نمی تواند حتی آموزشهای از جنس ِ خودش را هم پیاده سازی کرده و به آن عمل کند
و صد البته امکان دارد جدا از P یا J بودن، فرد دچار اهمالکاری هم باشد و این موضوع نیز بر دستاوردهای زندگی او تاثیر بگذارد.
نگارنده : نازلی لاله
مربی دپارتمان MBTI خانه توانگری طوبی
تیپ شخصیتی چگونه میتواند بهترین شغل را برای ما به ارمغان آورد؟
جستجوی شغل جدید برای کسانی که دنبال کار میگردند و یا به تازگی از کارشان برکنار شدهاند تجربهای پراسترس است. در سطح اینترنت سایتها و بلاگهای زیادی وجود دارد که پیشنهادها و نکتههای مختلف کاریابی را ارائه میدهند. در عین حالیکه این صفحات میتوانند برای ما مفید باشند، اما مؤثرترین روش جستجوی شغل روشی است که با استعدادها و صفات منحصربفرد شخصیت شما سازگاری داشته باشد. استراتژی برندسازی شخصی امروزه به روشی کارآمد در کاریابی تبدیل شده و مهمترین جنبه برندسازی این است که چگونه بتوانید خودتان را از سایر رقبا بالاتر برده و اثرگذاری بیشتر بر روی کارفرمایان داشته باشید.
یک جستجوی موفق نیازمند درکی واضح و روشن از فاکتورهایی است که فارغ از شغل جدید به خودی خود دارای اهمیت هستند. ما دارای ترجیحات ذاتی هستیم که بر روی تصمیماتی که در حوزههای مختلف زندگی میگیریم تأثیرگذارند. با عنایت به بحث جستجوی شغل، این ترجیحات میتوانند شامل این موضوعات باشند که بخواهیم با دیگران کار کنیم یا به صورت مستقل این کار را انجام دهیم، این که یک محیط منظم را ترجیح دهیم یا یک محیط راحت و منعطف را و نهایتا اینکه بخواهیم در کارمان خلاقیت داشته باشیم و یا در کارمان به دنبال اعداد و ارقام باشیم.
تیپ شناسی شخصیتی یکی از محبوبترین روشها برای یافتن شغل ایدهآل است. نتیجه آزمون MBTI مشخص میکند که ترجیحات شما در چهار ترجیح این متد به چه شکل است:
با گذراندن آزمون MBTI به اطلاعات بسیار ارزشمندی دست خواهید یافت. بنابراین بر اساس این اطلاعات میتوانید شغلی را انتخاب کنید که بیشترین تناسب را با ترجیحات طبیعیتان داشته باشد. برای مثال، افراد برونگرا از مشاغلی نظیر فروش و بازاریابی لذت میبرند زیرا با آنها این امکان را میدهد که با افراد مختلف تعامل داشته باشند. در مقابل افراد درونگرا مشاغلی را ترجیح میدهند که استقلال بیشتری داشته باشند نظیر برنامهنویس کامپیوتری یا تکنسین آزمایشگاه.
فراتر از انتخاب مسیر شغلی، آزمون MBTI به شما کمک میکند که فرایند جستجوی شغل را ساختاربندی کنید و برخی از نقاط کوری که ممکن شما را از یافتن شغل مناسبتان دور کند شناسایی کنید. هر تیپ شخصیتی نقاط ضعف و قوت خاص خود را در فرایند جستجوی شغل دارد و آگاهبودن نسبت به این مسائل میتواند شانس شما برای یافتن بهترین شغل افزایش دهد.
ترجیح اول یعنی برونگرایی/ درونگرایی نقش عمدهای را در فرایند مصاحبه ایفا میکند. گرایش به برونگرایی میتواند باعث شود که فرد خیلی راحت ارتباط برقرار کرده و تصویر قابل اعتمادی را از خود به نمایش بگذارد. از آنجاییکه برونگراها میتوانند به راحتی صحبت کنند ممکن است گاهی اوقات حرفهایی بزنند که برایشان گران تمام شود. گاهی اوقات مصاحبهکننده از سوال میکند که: «چرا در سوابق کاری شما یک شکاف طولانی دیده میشود؟» اینجاست که اوضاع کمی پیچیده میشود. برعکس، درونگراها به طور ذاتی تمایل دارند پیش از پاسخدادن کمی تأمل کرده و حرفهایشان را به خوبی در ذهنشان سازماندهی کنند. نکته اصلی در این مورد این است که شما هرگز نباید این زمان تأمل و فکرکردن را بیش از حد طول دهید تا مصاحبهکننده این فکر به ذهنش خطور کند که شما در حال آمادهسازی یک داستان ساختگی هستید. بنابراین مؤثرترین استراتژی در جلسه مصاحبه این است که فقط تمرین، تمرین و تمرین کنید تا به جای پاسخهای بداهه با آمادگی کامل به تمام پرسشها جواب دهید. پس گامهایتان را شمرده برداشته و به جای جاریکردن جملات سرسری یا وقفههای طولانی بهترین پاسخ را ارائه کنید.
شبکه سازی نیز تحت تأثیر ترجیح برونگرایی / درونگرایی است. برونگراها عاشق شبکهسازی هستند؛ آنها به طور ذاتی اطلاعاتشان را به اشتراک گذاشته و از کاویدن فرصتهایی که بواسطه ارتباطات اجتماعیشان بوجود آمده است لذت میبرند. در خصوص درونگراها، شبکهسازی کاری سخت و دشوار است. آنها گرایش به برقرار صحبتهای کوتاه و مختصر بوده و از اینکه خودشان را «عرضه» کنند بدشان میآید. درونگراها شبکهسازی را به روشهایی دیگر انجام میدهند. آنها از طریق شبکههای اجتماعی یا ایمیل اقدام به این کار کرده و دوست دارند با برقرارکردن ارتباطات محدود اما عمیق اقدام به این کار کنند.
ترجیحات منطقی (S) و شهودی (N) بر روی آنچه شرح کار نامیده میشود تأثیر زیادی دارند. آنها همچنین بر روی این مساله که شما در طول مصاحبه به چه مسائلی اهمیت میدهید نیز اثرگذارند. برای مثال اگر شما دارای ترجیح S هستید، احتمالا به جزئیات شغل موردنظرتان از قبیل ساعت کاری، مسئولیتهای دقیق شغلی، معیارهای ارزشگذاری، حقوق و مزایا اهمیت میدهید.
اما اگر دارای ترجیح N هستید ممکن است به جنبههای غیرملموس شغل موردنظرتان از قبیل امکان پیشرفت حرفهای، فرصتهای یادگیری، مأموریت شرکت، ارزشها و طرح استراتژیک و غیره توجه کنید. مطمئن شوید به آن دسته از جنبههای کاری که کاملا برای شما آشکار نیست توجه کنید؛ بدین معنا که اگر شما شهودی هستید حتما به فهرستی از موارد عملی کار در کنار احتمالات و فرصتهای آتی توجه کنید.
ترجیح فکری (T) و احساسی (F) بارزترین ویژگی در جستجوی شغل ایدهآل است. اگر شما فردی فکری هستید به احتمال زیاد جذب مشاغلی خواهید شد که با جنبههای فنی و اعداد و ارقام سروکار داشته باشد مانند تحلیلگر سیستم یا حسابدار. اما اگر فردی احساسی هستید ممکن است به مشاغلی نظیر خدماتدهی، سازمانهای مردمنهاد یا موقعیتهایی که وابسته به ارزشهای شخصی شماست علاقمند شوید. مشاغلی نظیر کارشناس خدمات اجتماعی، معلمی، پرستاری، کارشناس خدمات مشتریان و غیره. این ویژگی در فرایند مصاحبه نیز خود را آشکار میسازد. احساسی ها دوست دارند با مصاحبهکننده ارتباط برقرار کرده و توجه وی را جلب کنند. در مقابل فکریها بیشتر تمایل دارند شایستگی و هوش خود را به رخ مصاحبهکننده بکشند. درحالیکه هر دو رویکرد در جای خود مناسب هستند اما شما باید به شیوه و سبک خود آشکار باشید. بنابراین میتوانید تشخیص دهید که کدامیک از روشهای فوق در خصوص مصاحبهکننده بهتر جواب میدهد. اگر شما دوست دارید با مصاحبهکننده دوست شوید ولی وی کاملا متمرکز بر کار است، بهتر است شیوه خود را تغییر داده و بر اساس سبک او رفتار کنید.
ترجیح منظم (J) و منعطف (P) نیز بر روی فرایند جستجوی شغل تأثیرگذار خواهد بود: اینکه فرصتهای شغل جدید را چگونه شناسایی کرده، پیشنهادهای کاری را چگونه پیگیری کرده و به شکل آنها را میپذیرید. منظم ها دوست دارند در فرایند جستجوی شغل جدید روشمندتر برخورد کنند. اگر شما یک J هستید ممکن است دوست داشته باشید در مورد ویژگیهای شغل موردنظر از قبیل عنوان شغلی، حقوق، افرادی که قرار است با آنها صحبت کنید، فرایند استخدام و غیره یادداشتبرداری کنید. اما اگر فردی منعطف یا P هستید، دوست دارید کارها به همان منوالی که هستند پیش بروند و در لحظه مناسب اقدام کنید. منعطف ها نسبت به اطلاعات جدید به خوبی عکسالعمل نشان میدهند و از رویکرد قدم به قدم که مخصوص J هاست استفاده نمیکنند. هر رویکرد مزایا و معایب خاص خود را دارد. شاید منظمها مجبور باشند که در کارهایشان منعطفتر بوده و نسبت به تغییرات و اطلاعات لحظهآخری مسئولیتپذیرتر باشند. در عین حال منعطفها نیز باید کارهایشان را ساختارمندتر کرده تا بتوانند دیدگاه و اهدافشان را مدنظر داشته باشند.
اگر شما یک منظم هستید شاید مشاغلی که بر مبنای اولین اثرگذاری هستند را نپسندید؛ شاید بر اساس اینکه شرح وظایف چیست یا بر اساس اطلاعات اولیه که در زمان گفتگوی تلفنی پیش از مصاحبه بدست آوردهاید، سریعا تصمیمگیری کنید. منظم ها باید خود را به چالش بکشند تا همه گزینهها را باز نگه داشته و تمام احتمالات را در نظر بگیرند. از سوی دیگر، اگر ترجیح شما منعطف است شاید مجبور باشید برای بررسی همه جنبهها کار زمان زیادی صرف کنید پیش از آنکه هرگونه تصمیم عجولانه بگیرید. با این حال P ها احتمالا تصمیمشان را به لحظه آخر موکول کرده و ممکن است بیش از حد دیر این کار را انجام دهند. بنابراین مجبورید نسبت به زمان و برنامهریزی پایبندی بیشتری داشته و همه گزینهها را بررسی دقیق کنید.
اگرچه داشتن دانش کافی در خصوص ترجیحات طبیعی کاری بسیار سودمند است، اما بهتر است حوزههایی که در آنها ضعف دارید و جزو نقاط کور شما به حساب میآیند را نیز به خوبی بررسی کنید. برای مثال اگر یک درونگرا هستید بهتر است خود را بیشتر درگیر شبکهسازی کرده و گزینههای کاری خود را از میان بازارهای مخفی پیدا کنید. اگر J هستید، بهتر است کمی تصمیماتتان را به تعویق بیاندازید تا گزینههای بیشتری را مدنظر قرار دهید.
در نهایت هدف نهایی از جستجوی شغلی این است که شما شغل موردنظرتان را پیدا کنید.
مجتبی کریمی
منبع: Truity
تیپ شخصیتی نوابغ چیست؟
اگر یک سنتی (SJ) با تمام خصوصیات ذاتی اش بخواهد در قالب یک «نابغه» ظاهر شود، به احتمال زیاد چه شکلی به خود می گیرد؟ در مورد ایده آلگرایان (NF) و تجربه گرایان (SP) چطور؟ ما اغلب بینشی ها (NT) را به عنوان یک فرد روشنفکر و نابغه در ذهنمان داریم. وقتی صحبت از نبوغ و نابغه به میان می آید، آنان خصوصیاتی دارند که توجه ما را به خود جلب می کند. با این حال چه اتفاقی می افتد اگر هر تیپ شخصیتی روش منحصربفرد خود در خصوص نابغه بودن را به نمایش بگذارد؟
بیایید در نظر بگیریم که هیچ نابغه خاصی وجود ندارد و هر تیپ شخصیتی میتواند در نوع خود یک نابغه باشد. ما در مورد ترکیب میزان قابل قبولی از هوش با نوآوری صحبت میکنیم که نهایتا منجر به تولید یک محصول، ایده یا رویه منحصربفرد میشود.
پیش از این نیز گفتیم که در مدل شخصیتشناسی MBTI ما شانزده تیپ شخصیتی داریم. اگر این تیپها را به چهار دسته مساوی تقسیم کنیم به چهار مشرب یا Temperament دست خواهیم یافت. این چهار مشرب به ترتیب عبارتند از:
سنتیها یا SJ، ایدهآلگرایان یا NF، بینشیها یا NT و در آخر تجربهگرایان یا SP.
حال مبحث نبوغ را در خصوص هر یک از این چهار مشرب به طور جداگانه مورد بررسی قرار میدهیم:
بینشی نابغه (NT)
«نابغه ارتباط نامرئی بین چیزها را به خوبی کشف میکند.»
– ولادیمیر نابوکوف (رماننویس روسی)
این مشرب که کاملا مشخص است. همانطور که پیشتر نیز ذکر شد، وقتی صحبت از نابغه به میان میآید، اولین مشربی که به ذهنمان میرسد، NT است. هرچند بینشیها (ENTJ, ENTP, INTJ, INTP) در مشاغل بسیاری یافت میشوند، اما تشخیص خصوصیات آنها کار سختی بوده و امکان ندارد به دانشمندان با تمام عقلانیتشان فکر نکنیم. سپس یک کلیشه فرهنگی به ذهنمان میآید که همه نوابغ شبیه دانشمندان هستند – با آن روپوش سفید و عینک ته استکانی معروفشان. (شاید کسانی که اهل دیدن فیلم هستند، شخصیت Tony Stark در فیلم مرد آهنی (Iron Man) به ذهنشان برسد). چه بخواهیم چه نخواهیم تیپهای شخصیتی NT تصویری مرسوم و استاندارد از یک نابغه میباشند.
صفات بینشیها بگونهای است که اکثر آنان را به تکفر اصیل و عمیق سوق میدهد: تفکری که سرشار از موشکافیهای عقلایی است. بینشیها اما عاشق و شیفته دانش هستند. آنها دوست دارند از همه چیز سر در بیاورند. از دیدگاه و شهود خلاق خود برای جستجوی همهجانبه جهان بهره برده و دانش موجود در آن را به خوبی رصد میکنند. بینشیها در شناخت سیستمها متبحر بوده و به خوبی میتوانند در بهبود روند کار سیستمها ایدهپردازی کنند. خواه این سیستم یک سیستم پیچیده سازمانی باشد خواه نظام روزمره خانوادگی، بینشیها عادت دارند کاری کنند که این نظامها با دقت به کار خود ادامه دهند.
یک نابغه نمیتواند آنقدر زیرک باشد که از ایدههای قدیمی و پیشین استفاده کند. آنها مجبورند روش مخصوص به خودشان برای تبدیلشدن به یک نابفه را در پیش بگیرند. هر بینشی میتواند ایدههای قدیمی را درک کند. اما یک بینشی نابغه از آنها بهره برده و روش منحصربفرد و جدید خود را ابداع میکند.
اقتصاددانان، سیاستمداران، پژوهشگران و دانشمندان در همه انواعشان معمولا در این گروه قرار میگیرند. اینها حوزههایی هستند که اضافهکردن یا تغییر شکل دادن تفکر مرسوم امری ضروری برای موفقیت میباشد.
ایدهآلگرای نابغه (NF)
«تنها نوابغی که بواسطه بینظمی جامعه پدید آمدهاند آن دسته از افرادی هستند که کاری برای رفع آن انجام دادهاند. بینظمی باعث پرورش نوابغ میشود. این پدیده چیزی به انسان ارائه میدهد که وی را تبدیل به یک نابغه کند.»
– بی. اف. اسکینر (روانشناس، مخترع، نویسنده و فیلسوف آمریکایی)
نوابغ ایدهآلگرا روشهایی جدید برای بهبود وضعیت انسانها ابداع میکنند.
تیپهای شخصیتی ایدهآلگرا (ENFJ, ENFP, INFP, INFJ) اغلب از روشهایی نظیر نویسندگی، تدریس و مشاوره خودشان را ابراز میکنند. آنها معمولا به دنبال یک هدف و دلیل هستند. این شیوه رفتاری همه ایدهآلگرایان است. تنها روش تبدیلشدن ایدهآلگرایان به یک نابغه زمانی خود را پدیدار میسازد که آنها روشی جدید برای ارتباط با انسانها پیدا کرده، آنان را به افرادی بهتر تبدیل کرده و هارمونی و سازگاری را در بین آنها نهادینه سازند.
نوابغ ایدهآلگرا که همواره به تخیلات و ایدهآلگرایشان متکی هستند، همواره به دنبال راهی منحصربفرد هستند تا دنیا را به مکانی برای زندگی بهتر بدل کنند. این کار آنقدرها هم پیچیده نیست. برای مثال این کار میتواند هدیهدادن یک کتاب به کارمندان جدید باشد تا با محیط تازه احساس راحتی بیشتری کنند. در این کتاب نه تنها قوانین شرکت ذکر شده بلکه نیازهای انسانی کارمندان را نیز در بر میگیرد. اگر در مقیاس بزرگتر بخواهیم در نظر بگیریم، یک نابغه ایدهآلگرا میتواند روشی تازه برای رسیدگی به اوضاع قشر آسیبپذیر جامعه و فراهمآوردن امکانات برابر برای آنها ارائه دهد.
یک نابغه ایدهآلگرا که در حوزه نویسندگی فعالیت میکند میتواند کتابی بنویسد که تبدیل به یک رمان پر فروش شده و به خوانندگانش کمک کند تا شرایط انسان را در سطحی جدید درک کنند. حتی میتوانند کاری کنند که خوانندگان به شکلی متفاوت زندگی کنند. اگر حوزه تدریس را در نظر بگیریم، این نابغه میتواند معلمی باشد که دانشآموزانش را تشویق میکند تا زندگی مؤثرتر و توأم با مهربانی در پیش بگیرند.
در نظر ما یک نابغه ایدهآلگرا کسی است که روشهایی بدیع و خلاقانه برای بهبود زندگی انسانها ابداع میکند. حال اگر توانایی الهامبخش بودن به دیگران را نیز به خصوصیات آنها اضافه کنیم، تعریفمان کامل خواهد شد.
نابغه سنتی (SJ)
«موشکها
هیجانانگیزند
اما یک دسته گل سرخ
در روز تولد نیز هیجان انگیز است.»
– لئونارد نیموی (بازیگر، عکاس و فیلمنامهنویس آمریکایی – بازیگر نقش کاپیتان اسپایک در مجموعه پیشتازان فضا (Star Trek))
نابغه سنتی کسی است که در ایجاد و راهاندازی یک سیستم مهارت بالایی دارد.
شاید راحت بتوان گفت که تیپهای شخصیتی سنتی (ESTJ, ESFJ, ISTJ, ISFJ) کارگران و پایههای اجتماع هستند. اما بدون آن وضعیتمان چگونه بود؟ آنها ذاتا افرادی عملگرا و باوجدان هستند و وجود آنها به نفع همه ماست. اما نوابغ سنتی افرادی کاملا خلاق خواهند بود.
درحالیکه کاملا مشخص است که سنتیها به سنت و آداب و رسوم قدیمی وفادارند، اما هنوز جای زیادی برای تغییر، بهبود و ارتقای مسائل در قالب این دیدگاه وجود دارد. نوابغ سنتی به خوبی میدانند در دنیایی که دائما در حال تغییر است چگونه مانور داده و در عین حال ارزشها و سنتها را حفظ کنند. برای مثال، آنان میدانند چگونه یک سیستم مکانیزه تلفنی جدید برای خدمات مشتریان ابداع کنند و در عین حال تماس شخصی که پیش از این مشتریانشان استفاده میکردند را فعال نگاه دارند. آنان همیشه برای حرکت در میان خطوط قرمز و محدودیتها برای خود فضایی در نظر میگیرند. در حقیقت آنان به گونهای عمل میکنند که برای رشد، خلق و ابداع فضایی وجود داشته باشد.
مزیتی که یک نابغه سنتی دارد این است که «منطقی» فکر کرده و ایدههای دور از واقعیت ارائه نمیکند. آنان اهمیت زیادی به نظریات نمیدهند. آیا نیاز به این دارید که یک بسته از پکن طی یک روز به شیکاگو برسد؟ خوب منتظر باشید و ببینید که چگونه یک نابغه سنتی معجزه کرده و این نیاز را به واقعیت بدل میکند. امروزه نیاز به تحویل درب تا درب بستههای پستی بسیار موردنیازتر از نظریات عجیب و غریب در مورد مکانیک کوانتوم است.
SJ ها در راهاندازی کسبوکارهای موفق تبحر دارند. ابداعات این گروه از نوابغ باعث میشود که زندگی صدها یا حتی هزاران نفر از مردم بهتر شود. آنها را معمولا در حوزه آموزش مشاهده خواهید کرد. کشف راههای جدید برای تضمین اینکه دانشآموزانشان به شیوهای بهتر آموزش میبینند و وارد دانشگاه میشوند میتواند زندگی تحصیلی کل نسل جوان را تغییر دهد. البته شاید همه محصولات نوابغ سنتی جذاب و تجملاتی نباشد. اما هیچگاه قدرت آنان را با راهکارهای منحصربفردی که دارند دست کم نگیرید.
تجربهگرای نابغه (SP)
«ما هیچ نیازی به یک نابغه نداریم – نابغه مرده است. ما به دستان قدرتمند، به روانهایی که خواهان رهایی از اشباح و پیوستن به گوشت و پوست هستند نیاز داریم…»
– هنری میلر (نویسنده نوگرای آمریکایی)
نوابغ تجربهگرا را در عمل و تحرک میتوان شناخت.
یک تجربهگرا اگر به چیزی علاقمند باشد با تمام وجودش آن را حس کرده و تجربه میکند. در نظر آنها همه چیز از طریق عملکردن و انجامدادن قابل درک است. رویکرد عملگرایانه و همین جا و همین حالای آنها شاید کمی سطحی و ابتدایی باشد و یا در نظر اول مخالف کارهایی باشد که اکثر نوابغ انجام میدهند. اما زمانیکه همه آنها بهبودها و کارهای خلاقانه، صنعتگری و هنرمندی را از تجربهگرایان میبینید، به این نتیجه میرسید که برخی نبوغ و نوآوریها از اردوگاه تجربهگرایان نمایان میشود.
همه ما هنرمندانی را میشناسیم که سالهای سال کارهای مرسوم را تقلید میکردهاند اما نهایتا مسیر منحصربفرد خود را پیدا کرده و باعث شگفتی همگان شدهاند. این قانون متداولی است که پیش از آنکه قوانین هنر را در شکنید، اول باید در آن به استادی کامل برسید. در نظر یک تیپ تجربهگرا (ESTP, ESFP, ISTP, ISFP) هیچ چیز به جز استادشدن در یک فن یا هنر باعث رضایت وی نمیشود. با این حال نوابغ تجربهگرا پا را چند قدم فراتر نهاده و روش منحصربفرد خود را در آن هنر ابداع میکنند.
آثار اولیه پیکاسو آثاری جذاب و حرفهای بودند اما فاقد آن درخشش و گیرایی کامل برای معرفی پیکاسو به عنوان چهرهای شاخص در تاریخ هنر بودند. اما همه ما میدانیم که کارهای او زمانی چهرهای تازه و درخشان به خود گرفتند که وی به جای اینکه بنشیند و شروع به نوشتن رسالههای طول و دراز در مورد هنر کند، دست به کار شد و نبوغش را بر روی بوم نقاشی به رخ جهانیان کشاند. در حقیقت عملکردن و دستبهکارشدن بن مایه اصلی موفقیت او بود.
البته همه تجربهگرایان هنرمند نیستند، اما مطمئنا همه آنها عملکردن را به نظریهپردازی ترجیح میدهند. حال این عملکردن میتواند در یک استودیو باشد، یا در یک اتاق عمل جراحی، در یک کارگاه یا حتی در داخل زمین فوتبال. نوابغ تجربهگرا ابتدا هنرشان را میآموزند و سپس آنرا به کار میگیرند تا اینکه به چیزی برسند که تا پیش از آن هیچ کس به آن دست نیافته بود.
بنابراین این گروه از افراد معمولا دست به نوشتن رسالههای طولانی و قطور در مورد دیدگاهشان نمیزنند، در عوض محصولات و نتیجه ذوق و هنرشان برای کسانی که آنرا میبینند کاملا مشهود است.
نتیجهگیری
«همه نابغه به دنیا میآیند، اما پروسه زندگیکردن نبوغ آنان را از بین میبرد.»
– آر. باکمینیستر فولر (آرشیتکت، نظریهپرداز سیستمی، نویسنده، طراح و مخترع آمریکایی)
به این نتیجه رسیدیم که نوابغ همیشه آن دسته از دانشمندانی نیستند که روپوش سفید به تن کرده و انبوهی از فرمولهای عجیب و غریب را در ذهنشان دارند. تستهای IQ صرفا هدف اطلاعرسانی داشته و کل ماجرا را برای ما بازگو نمیکنند.
نبوغ، به معنای عامش، عبارت است از کنجکاوی، اشتیاق و خلاقیت. اصلا مهم نیست که نتیجه تست IQ شما چه عددی شده است، شما میتوانید شکل ویژه و منحصربفرد خود از نابغهبودن را به خود بگیرید. لازمه این کار نیز این است که ذهنتان را باز نگه داشته و راههای متمایز خود را طی کنید. از امروز به بعد چه کاری میتوانید بکنید که به سمت این هدف نزدیکتر شوید؟
مجتبی کریمی، مدیر سایت IranMBTI و عضو دپارتمان MBTI خانه توانگری
منبع: ۱۶Personalities.com
پرسش و پاسخ: تیپ شخصیتی برای انتخاب شغل چه کمکی به ما میکند؟
در سومین پست از سری پرسش و پاسخ به سوال بسیار مهمی خواهیم پرداخت:
تیپ شخصیتی برای انتخاب شغل چه کمکی به ما میکند؟
یکی از دوستان این سوال را از ما کرده است:
سوال: از وقتیکه از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، در کار کسلکنندهای که هیچ لذتی از آن نمیبرم مشغول هستم. اصلا نمیدانم که برای جستجوی یک شغل جدید از کجا باید شروع کنم، اما یکی از دوستانم به من گفت که آزمون تیپ شخصیتی MBTI میتواند در پیداکردن شغلی که دوست دارم به من کمک کند. نظر شما در این خصوص چیست؟
پاسخ: آزمون تیپ شخصیتی به شما کمک میکند که خود را بهتر بشناسید. با این روش میتوانید نحوه ارتباط با دیگران، پردازش اطلاعات، تصمیمگیری و سبک زندگی خود را توصیف کنید. تفاوت های فردی بسیاری در خصوص نحوه کارکردن افراد وجود دارد و بسیاری از این تفاوتها را میتوان با تیپ شخصیتی تشریح کرد.
برای مثال، یکی از مشتریان ما که حسابدار است عاشق محیطکاری منطقی و قابل پیشبینی خویش است. در محل کار وی از استانداردها و قوانین تبعیت شده و توجه وی به جزئیات و استعدادش در مدیریت دادهها به خوبی مورد استفاده قرار میگیرد. این شغل بهترین گزینه برای یک ISTJ است. ISTJ ها افرادی عملگرا، دقیق، جزئیبین و سنتی است. این افراد به ثبات و منطق اهمیت فراوانی میدهند.
برعکس یکی دیگر از مشتریان ما ENFP است و به عنوان مدرس، مشاور و گاهی اوقات هنرمند فعالیت میکند. مشتری ENFP ما شغلی را دوست دارد که در آن هرگز نتواند چیزی را پیشبینی کند و دائما سعی میکند از خلاقیت خود در محیطی آزاد و باز استفاده کند. او کاری را دوست دارد که به او این امکان را بدهد که با دیگران به صورت فردی و عاطفی ارتباط برقرار کند و این فرصت را داشته باشد که خودش را ابراز کند.
حال تصور کنید چه اتفاقی میافتد اگر مشتری ENFP ما مجبور شود به عنوان حسابدار مشغول به کار شود و مشتری ISTJ ما نیز مجبور شود به عنوان مشاور یا هنرمند آزاد فعالیت کند؟ مشتری ENFP بعد از مدتی کار خود را به خاطر اینکه دچار افسردگی شده رها کرده و مشتری ISTJ ما نیز به زودی دچار استرس و از دست دادن کنترل کارها میشود.
پس حالا میدانید که تیپ شخصیتی تا چه حد میتواند در رضایتمندی شغلی اثرگذار باشد.