چرا ابزار شخصیت شناسی MBTI برای میلیونها نفر معنادار می باشد؟

به قلم جف هایس، مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره مؤسسه CPP, Inc.

بازگردانی شده توسط مجتبی کریمی، عضو دپارتمان MBTI خانه توانگری طوبی

ابزار شخصیت شناسی MBTI همانند بسیاری از ابزارهایی که طرفداران زیادی دارد، همواره موضوع بحث و جدل های فراوان بوده است. آخرین انتقاد را جوزف استرومبرگ در سایت vox.com به این ابزار وارد آورد. در آنجا وی مقاله ای ارائه داد با عنوان “چرا آزمون MBTI کاملا بی معناست”. برای شخص من، این انتقاد نوعی حمله بسیار جالب به حساب می آمد. زیرا من می دانم که دلیل این همه محبوبیت کاملا با گفته وی در تعارض است. زیرا به این نتیجه رسیده ام که مردم از این ابزار به این دلیل استفاده می کنند که معنا و مفهوم ارزشمندی را به زندگیشان بخشیده است. اگر بخواهیم کمی خاص تر به این مساله نگاه کنیم باید بگویم که ابزار MBTI به مردم کمک می کند تا خود آگاهی Self-Awareness و دیگر آگاهی Other-Awareness را در درونشان رشد دهند و همانطور که می دانید که این موارد از جمله خصوصیات ارزشمندی هستند که هر فرد یا سازمان در صدد نایل آمدن به آنهاست.

خودآگاهی شاید ارزشمندترین فایده MBTI می باشد

افراد و سازمانها در عدم توانایی در درک ارزش خودآگاهی یکسان عمل می کنند. آقای ریچ تامپسون، مدیر تحقیقات مؤسسه CPP، در مقاله ای در مجله کسب و کار هاروارد به این نکته اشاره می کند که : “… تکنولوژی و جهانی سازی آنچه را که برای رسیدن به موفقیت لازم است دگرگون کرده اند.” وی اضافه می کند که در میان جنگ جهانی استعدادها، شرکت ها به این موضوع نیاز فراوان خواهند داشت که به درون خود نگاهی انداخته و استعدادی که برای کارکردن احتیاج دارند را ترقی دهند. وی استراتژی لازم برای این کار را “درک افراد” نام گذاری می کند. وی در بخشی بعد اظهار می دارد که سریعترین راه برای توسعه یک درک کامل و جامع از افراد درون سازمان این است که به آنها اجازه دهید تا خودشان را به خوبی بشناسند و به تحقیقی اشاره می کند که ارزش رهبری خودآگاه را به ما نشان می دهد.

چرا CPP ابزار شخصیت شناسی MBTI را منتشر کرد؟ برای من، این پاسخ ساده است. MBTI به افراد کمک می کند تا با روشی بهتر و عمیق تر به درک مناسب از خود و دیگران دست پیدا کرده و زندگی کارآمدتر و پرباتری داشته باشند. این چیزی است که ما همه روزه از مشتریانمان می شنویم: ابزار MBTI یک چارچوب و زبان مشترک ارائه می دهد که بوسیله آن می توان روش های مختلفی که افراد برای ارتباط برقرارکردن، فکر کردن، ارتباط با جامعه و انجام دادن وجوه مختلف زندگیشان ترجیح می دهند را درک کرد. همین خودآگاهی و “دیگرآگاهی” باعث می شود که سازمانها بهتر به کارشان ادامه داده و بواسطه ارائه راهکارهایی برای بهبود ارتباطات، مدیریت تعارضات، تصمیم گیری و دیگر جنبه های زندگی و کار، مردم به شیوه ی بهتر به زندگی خود ادامه دهند.

 این یک ابزار مرسوم تحقیقی نیست حتی می تواند چیز بهتری باشد

برخلاف گفته برخی منتقدین خاص، نظیر استرومبرگ، ابزار MBTI در باطن یک ابزار معتبر و مطمئن بوده و با تحقیقات مداوم پیوسته در حال به روز شدن است و CPP نیز اطلاعات حاصله از تحقیقات را در این بخش به صورت رایگان منتشر می نماید. همین کار شاید باعث بوجودآمدن یک سوال ساده شود: چرا ابزار MBTI به صورت مکرر در تحقیقات مورد استفاده قرار نمی گیرد؟ پاسخ این است که درحالیکه از MBTI در برخی زمینه های تحقیقاتی استفاده می شود، اما ایزابل و کاترین میرز این ابزار را با این هدف خلق کردند که به افراد کمک کنند تا درک بهتری از خود دشاته و از آن به بهترین شکل در استعدادهای خویش بهره ببرند- تحقیقات هدف اصلی آنها نبوده است. ابزار MBTI به هیچوجه قصد این را نداشته که کارایی یا استعداد افراد را پیش بینی کند و CPP نیز قویاً با استفاده از آن در انتخاب ها و انتصاب ها مخالف است. و از آنجاییکه اکثر تحقیقات صورت گرفته در رونشناسی بالینی شامل تحلیل پیشگویانه کارایی یا رفتارهای بسیار خاص می باشد، ابزاری نظیر ابزار MBTI وسیله مناسبی برای این هدف نبوده و مسلم است که در این حوزه از محبوبیت کمتری برخوردار باشد. علاوه بر این، به دلیل اینکه ابزار MBTI به طور انحصاری برای سنجش شخصیت در حالت طبیعی، بزرگسالان و جوانان سالم، طراحی شده است، منطقی به نظر نمی رسد که از آن در حوزه های بالینی که بر روی آسیب شناسی شخصیت های معلول تمرکز دارد، مورد استفاده قرار گیرد.

شایان ذکر است بسیاری از جنبه هایی که باعث می شود این ابزار در حوزه های تحقیقاتی و بالینی از محبوبیت پایینی برخوردار شود، دقیقا مواردی هستند که باعث محبوبتر شدن این ابزار در حوزه های کاری شده اند. برای مثال به رویکرد بیطرفانه آن به تیپ های شخصیتی توجه کنید؛ ترجیحات در این حالت به خودی خود نه خوب هستند نه بد. به ابزار MBTI می توان به عنوان نقطه شروعی برای گفتگو نگاه کرد – زیرا باعث می شود که افراد با یکدیگر صحبت کرده و پایه و اساسی را برای درک بهتر خود و دیگران و اینکه چگونه اقدام به برقراری ارتباط می کنند فراهم آورند. مردم دوست دارند تا تیپ شخصیتیشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. این در حالی است که برخی منتقدین این مساله را به تمسخر می گیرند زیرا معتقدند که افراد در این حالت به کاستی های خود اشاره ای نکرده و فقط نکات مثبت را مطرح می کنند. حال بیایید ببینیم MBTI چگونه
“روان رنجورخویی یا Neuroticism” را که توسط متد شخصیت شناسی Big 5 اندازه گیری شده است مورد سنجش قرار خواهد داد. این ابزار بیشتر به جای آنکه آغازکننده گفتگو باشد، خاتمه دهنده آن است. این درحالی است که متد Big 5 در حوزه روانشناسی بالینی از محبوبیت بالایی برخوردار بوده و افراد بسیار اندکی پیدا می شوند که بخواهند سطح روان رنجورخویی خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. در این مثال، سنجشی که این ابزار را برای محققان جالب توجه می کند ممکن است در استفاده های روزمره بلااستفاده و در مواردی حتی اهانت آمیز باشد. جالب است بدانید که در تحقیقی که توسط McCrae و Costa – دو تن از محققین اصلی متد Big 5 – در سال ۱۹۸۹ انجام شد به این نتیجه رسیدند که  ۴ بعد از ابعاد MBTI ارتباط و وابستگی قابل توجهی با ۴ بعد از متد Big 5 دارند. در واقع تنها بعدی که با MBTI ارتباطی نداشت، همانی بود که روان رنجورخویی را اندازه گیری می کرد.

علاوه بر این، ابزار MBTI به خاطر استفاده از خاصیت دوقطبی – به این معنا که مثلا شما می توانید درونگرا باشید یا برونگرا – همواره مورد انتقاد منتقدین بوده است. آن دسته از منتقدینی که اعتقاد دارند چنین ترجیحاتی مطلق نبوده و به طور دقیقتر می بایست در طول زمان مورد بررسی قرار گیرند، حرف درستی می زنند! ابزار MBTI هیچگاه این منظور را نداشته است که افراد به طور مطلق “برونگرا” و یا “درونگرا” هستند. در عوض، ما یکی از آنها را به دیگری “ترجیح” می دهیم، درست مثل اینکه ما استفاده از یکی از دستهایمان را بر دیگری ترجیح می دهیم، اما با همه این اوصاف می توانیم ترجیحاتمان را بگونه ای منعطف سازیم که در موقعیت های مختلف قابل بهره برداری باشند. البته دلایل دیگری نیز برای اینگونه طراحی وجود دارد که به زیربنای نظری این ابزار ارتباط پیدا می کند، اما فعلا از بیان کردن آنها صرفنظر می کنیم. حقیقت موضوع این است که MBTI اطلاعات را به شیوه ای ارائه می دهد که افراد به راحتی بتوانند آنها را درک کرده و به آسانی به دیگران منتقل کنند. درحالیکه بیان کردن صفات Traits در طول زمان ( در مقابل حالت دوقطبی Dichotomy) می تواند برای برخی روانشاسان بالینی مفید واقع شود، شناسایی تیپ شخصیتی ۴ حرفی به افراد کمک می کند که با سرعت بیشتری اطلاعات و تجربیات را در ذهن خود نهادینه کرده و به دیگران منتقل کنند. به این نکته نیز باید اشاره داشت که همه ابزارهای روانسنجی امتیازات خود را در قالب دسته ها و گروه ها تقسیم بندی می کنند تا افراد بتوانند به راحتی نتایج خود را درک کنند – بنابراین MBTI در این مورد منحصربفرد نمی باشد.

 دلیل بسیاری از بحث و جدل ها عدم درک صحیح می باشد

درحالیکه برای ابزار مهمی همچون MBTI به نوعی موشکافی عمومی صحیح نیاز است، اما باید به این نکته نیز اذعان داشت که بسیاری از مناقشه ها در این حوزه از عدم درک صحیح از چیستی و چرایی طراحی MBTI نشأت می گیرد. متأسفانه باید گفت که همین راهنمایی غلط و گمراه کننده باعث می شود که بسیاری از افراد از مواهب و فوایدی که MBTI به آنان ارائه می دهد محروم بمانند. با این وجود هدف اصلی ما در CPP این است که این دیدگاه را تغییر داده و به همه افراد دنیا این امکان را بدهیم که از قدرت تیپ های شخصیتی بهره برده و آنرا با دیگران به اشتراک بگذارند.

منبع : http://www.cppblogcentral.com/cpp-connect/why-the-myers-briggs-assessment-is-meaningful-to-millions/

اشتراک گذاری

WhatsApp
Telegram

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

مطالب مرتبط