در مقاله حاضر که در سایت CPP منتشر شده، استانلی دی تروسکی (Stanley D. Truskie) استاد دانشگاه و از مدرسین ارشد ابزار MBTI و رهبری سازمانی به توصیف کاربردهای ابزار MBTI در زمینه رهبری سازمانی و ایجاد فرهنگ سازمانی پرداخته است. زحمت ترجمه این مقاله را آقای علی نیک فرجام از فارغالتحصیلان دوره سی و سوم کارگاه شخصیتشناسی MBTI خانه توانگری طوبی کشیدهاند.
در قسمتهای قبلی این مقاله به این پرداخته شد که چگونه رهبران میتوانند سبک رهبری خود را با استفاده از ابزار MBTI شناسایی کنند و به کمک آن، مدل راهبرد L4 را به گونهای اثربخش به منظور شکل دادن یک فرهنگ سازمانی با عملکرد بالا بکار گیرند.در قسمت سوم و پایانی این مقاله، فرآیند مربیگری رهبران سازمانها برای تحول فرهنگ سازمان شرح داده شده است.
رهنمودهایی برای مربیگری رهبران سازمانها برای تحول فرهنگ سازمان
یکی از مهمترین درسها برای افرادی که رهبران سازمانها را مربیگری مینمایند این است: «رهبر سازمان ابتدا باید نسبت به تحول خود اقدام نموده و پس از آن شروع به تحول در فرهنگ سازمانی نماید.» فرآیند ارزیابی برای خودآگاهی، به رهبران سازمانها یاری میرساند تا در خصوص تأثیر ترجیحات شخصیتیشان بر شیوهای که آنها برای شکلدهی به فرهنگ سازمان خود استفاده میکنند، به درک کاملی دست پیدا کنند. مدل راهبرد L4 میتواند در تلفیق با ابزار MBTI بکار گرفته شود تا به تحول رهبران سازمانها کمک کند و اطمینان حاصل شود رهبران فرهنگ سازمان خود را به گونهای تغییر شکل میدهند که منجر به بهبود اثربخشی و عملکرد سازمانی میشود. پس اساساً ماموریت اصلی مربیان رهبران سازمانها دو بخش دارد: اول، کمک به رهبران برای تحول فردی و دوم کمک به رهبران سازمانها برای شکل دادن به فرهنگ سازمانشان.
در اینجا برخی دستورالعملها که در طول فرآیند مربیگری باید مورد توجه قرار گیرند، آمده است:
یک معرفی کامل از فرآیند مربیگری برای مشتری خود ارائه بدهید. به عنوان اولین گام در فرآیند مربیگری، زمان کافی صرف نمایید تا برای مشتری (رهبران سازمان) خود فرآیند مربیگری، مراحل مختلف، ابزارهای مورد استفاده از جمله ابزار MBTI و فرآیند بازخوردی، برنامه زمانبندی، رویکرد مربیگری و مسائل مربوط به محرمانگی را توضیح دهید. به سؤالات مشتری خود پاسخ بدهید و پیش از پیشروی به گام بعدی فرآیند مربیگری، موافقت او را بگیرید.
مشتری خود را به طور کامل آماده کنید. تصور نکنید مشتری شما به همان سرعتی که شما در فرآیند مربیگری پیش میروید میتواند با شما پیش برود. مشتری شما باید بطور کامل نسبت به مدل استراتژی L4 و هم چنین ابزار MBTI (به ویژه اهمیت پیشزمینه ذهنی مناسب) و این که چطور این دو ابزار در تلفیق با یکدیگر میتوانند به او برای کسب خودآگاهی مورد نیاز برای دستیابی به یک سبک رهبری فراگیر (Full-Spectrum Leadership) کمک کنند، درک عمیقی پیدا کرده باشد. به علاوه مطمئن شوید که نظریهای که این ابزارها بر آن مبتنی هستند را برای وی به خوبی توضیح دادهاید و هدف این ابزار و دیگر ابزارهای مشابه نظیر ابزار مدیریت 360 درجه را برای وی روشن ساختهاید. اغلب اتفاق میافتد که مربیان قبل از آن که هدف استفاده از ابزار ارزیابی مورد استفاده و نظریهای که ابزار مبتنی بر آن ایجاد شده را برای مشتریان به طور کامل شرح دهند، اقدام به پیادهسازی ابزار میکنند. مشتریان باید بطور کامل نسبت به هدف، اطمینانپذیری، صحت، محرمانه بودن اطلاعات و خروجیهای مورد انتظار نتایج هرگونه ابزار شخصیت شناسی/روانشناسی آگاه شوند. این یک الزام حرفهای و اخلاقی است.
ابزار را پیاده کنید. پس از آن که مشتری شما مفاهیم مرتبط با ابزار MBTI ، مدل راهبرد L4 و هر ابزار دیگری که استفاده میکنید را به خوبی فهمید، مطابق پروتکل برگزاری آزمون، از او بخواهید تا مراحل استفاده از ابزار را کامل کند.
یک جلسه جامع دریافت بازخورد برگزار کنید. برای برگزاری جلسه دریافت بازخورد وقت کافی اختصاص بدهید. برای ابزار MBTI این شامل یک جلسه صحتسنجی تیپ شخصیتی به دست آمده از آزمون میشود. این که اشتباهاً برای جلسه بازخورد بیش از حد وقت صرف کنید به مراتب بهتر از این است که از روی عجله وقت کمی برای این جلسه اختصاص دهید. همچنین مطمئن شوید که جلسه بازخوردی در محیطی کاملا خصوصی و به دور از هرگونه عواملی که منجر به حواس پرتی میشوند، برگزار خواهد شد. جلسه باید شامل هر دونوع بازخورد شفاهی و کتبی باشد. بعد از ارائه بازخورد شفاهی، مهم است که مشتری یک نسخه مکتوب برای مرور اتفاقات جلسه دریافت کند. به هنگام برگزاری جلسه بازخورد ابزار MBTI /مدل استراتژی L4 گامهای مهم زیر باید دنبال شوند:
1- در ابتدا نتیجه ارزیابی MBTI وی که یکی از چهار ترجیح ترکیبی زیر است را ذکر کنید: SF, ST, NT, NF. سپس ویژگی های مثبت ترجیح ترکیبی غالب وی را بر اساس نقش مثبتی که در رهبری اثربخش با توجه به مدل استراتژی L4 دارد، بیان نمایید.
2- مدل استراتژی L4 را برای او مرور کنید و راجع به ترجیحاتMBTI مشتری برایش توضیح دهید و اشاره کنید او به طور طبیعی به کدام یک از الگوهای فرهنگی تمایل دارد. مجدداً ویژگیهای مثبت الگوی فرهنگی خاص تیپ شخصیتی او را برشمارید و برایش توضیح بدهید که تمایل بیش از حد به یک الگوی فرهنگی خاص منجر به نامتعادل شدن سازمان و در نهایت کاهش اثربخشی و عملکرد سازمان خواهد شد.
3- ویژگی های مثبت سه الگوی فرهنگی دیگر را برای مشتری خود مرور کنید و به او گوشزد نمایید ممکن است او با تأکید بیش از حد بر الگوی فرهنگی مورد علاقه خود، ویژگی های مثبت سه الگوی دیگر را نادیده گیرد. به یاد داشته باشید که شما فقط دارید پیشنهاد میکنید که مشتری شما این اجزای مثبت را نادیده میگیرد نه این که با قطعیت مدعی نادیده گرفتن آنها توسط وی میشوید. زیرا اگر شما با قطعیت اعلام کنید که مشتری شما به نکات مثبت سایر الگوهای فرهنگی اعتنا نکرده است، ممکن است او نسبت به شما حالت تدافعی گرفته و در مقام توجیه نظر خود برآید و حتی ممکن است کل موضوع را انکار کند، پس بسیار مهم و حساس است که موارد را فقط به صورت پیشنهادی برای وی مطرح کنید.
4- براساس بازخوردهای دریافتی از مشتری خود بخواهید که در همان لحظه نظرات خود را بیان کند. برای او این مطلب را روشن کنید که برای دریافت بازخوردهای عمیقتر وقت هست، منتهی واکنشهای ابتدایی اطلاعات مهمی در مورد سطح پذیرش نتایج ارزیابی و بازخورد در اختیارتان میگذارد.
5- برگزاری جلسه پیگیری (Follow-up) را برنامهریزی کنید که با کمک خود فرد برای وی یک برنامه توسعه مهارت های فردی طراحی کنید که مربیگری شما نیز بر آن اساس خواهد بود. لازم بذکر است که مشاهده تغییرات موفقیت آمیز در رفتار فرد و اجرایی نمودن آنها معمولاً بین 6 تا 8 ماه زمان میبرد. مشتری شما باید ترغیب شود که در خصوص بازخوردهای دریافتی واکنش نشان دهد و برای شروع کار بر روی برنامه توسعه مهارتهای فردی آمادگی کسب کند.
6- از مشتری خود بخواهید به این فکر کند که چه رفتارهایی را میتواند در پیش بگیرد تا به یکپارچه نمودن اجزای مثبت سایر ترجیحات شخصیتی/الگوهای فرهنگی با ترجیحات و الگوی فرهنگی مورد علاقه وی کمک کند.
با یکدیگر یک برنامه توسعه آماده کنید. اطلاعات به دست آمده از جلسه بازخورد مبنای آمادهسازی برنامه توسعه را تشکیل میدهد. این بسیار مهم است که مشتری شما در تهیه برنامه مشارکت داشته باشد تا از تعهد او به اهداف و آرمانهای برنامه اطمینان حاصل شود.
اساساً برنامه باید از دو بخش تشکیل شده باشد:رفتارها و فعالیتها.
- رفتارهای رهبری را شناسایی کنید. تمام بحث رهبری سازمانی راجع به مدلسازی رفتار است، اما سوال کلیدی آن است که کدام رفتارها باید مدل شوند؟ رهبران ST تمایل به الگوی فرهنگی سازگار دارند و درنتیجه ممکن است اجزای مثبت سایر الگوهای فرهنگ سازمانی را نادیده بگیرند. به عنوان مثال یک رهبر ST ممکن است به نقاط مثبت الگوی فرهنگی مشارکت توجه نداشته باشد و به همین دلیل رفتارهایی که موجب تقویت فرهنگ همکاری، مراقبت، به اشتراک گذاشتن منابع و اطلاعات و کارگروهی میشوند را انجام ندهد. بنابراین هدف باید این باشد که رفتارهایی که این اجزای مثبت را تقویت میکنند شناسایی شوند. موارد زیر نمونه رفتارهایی هستند که مربی رهبری سازمان و مشتری ST وی میتوانند راجع به تمرین بیشتر آنها بحث کنند:
- کمک به همکاران و کارکنان از طریق به اشتراک گذاشتن مهارتها و اطلاعات
- افزایش صمیمت در ارتباطات با کارکنان و همکاران برای ایجاد سازگاری بیشتر
- ارزش نهادن به ورودیها و تخصص دیگران، دعوت از اعضای تیم برای مشارکت در خلال جلسات تیمی
- بکارگیری ورودیها و نظرات همکاران به هنگام تصمیمگیری
نکته کلیدی شناسایی و توافق بر سر رفتارهای فراگیر و توسعه برنامهای برای اجرای آنهاست که این برنامه شامل مواردی همچون راهبردها، زمانبندیها و روشی برای سنجیدن نتایج میشود.
- فعالیتهای رهبری سازمانی را شناسایی کنید. رفتارهای یک رهبر سازمان به شکل دادن فرهنگ سازمانی کمک میکند. با این حال، رفتار افراد به تنهایی نمیتواند فرهنگ سازمانی را متحول کند. باید فرآیندها و ساز و کارهایی بصورت مکمل رفتارهای رهبران سازمانها اجرا گردد و در ضمن اقدامات حمایتی مناسبی در جهت یکپارچهسازی و استفاده از تمام عناصر مثبت الگوهای رفتاری پیش بینی گردد. این فرآیندها و اقدامات عملیاتی شامل سیاستها، خط مشی و روشهایی است که به جزء جداییناپذیر برنامههای عملیاتی سازمان تبدیل میشوند. طبیعی است که ماهیت این اقدامات با توجه به سطوح سازمانی رهبران سازمانها متفاوت است. به عنوان مثال، یک رهبر ST که در سطوح بالایی سازمان مشغول به فعالیت میباشد، ممکن است در جهت پیشبرد اهداف و فعالیت های مجموعه، طرح ابتکاری منظم بودن فضای کار را اجرایی نماید و به این ترتیب فضایی را ایجاد نماید تا کارمندان به راحتی با هم در تعامل بوده و در کارهای تیمی شرکت نمایند. از طرف دیگر ، یک رهبر ST که در سطوح پایینتر سازمان مشغول به فعالیت است برای دعوت افراد به کار تیمی اقدام به ابلاغ و پیاده سازی دستورالعمل های مربوطه نماید. نکته مهمی که باید آن را به خاطر داشته باشید این است که علاوه بر فرهنگ اصلی سازمانی، خرده فرهنگهای بسیاری نیز در ذیل آن قرار دارند که ممکن است همسو و یا ناهمسو با فرهنگ اصلی سازمان باشند. در هنگام کار با مدیران بخشها، ادارات، واحدها و یا تیم های مختلف (خرده فرهنگها) من همیشه میگویم اگر چه ممکن است آنها قدرت تغییر کل فرهنگ سازمان را نداشته باشند، اما هنوز هم میتوانند با تغییرات آنی در خرده فرهنگ های خود تاثیر مثبتی بر فرهنگ سازمانی داشته باشند.
مطابق برنامهریزی مربیگری کنید. در خصوص اقدامات و رفتارها، یکبار تصمیم گیری شده و توافق میشود، پس از آن، این شما هستید که باید مسیری را آماده نمایید تا روند حرکتی این توافق را بررسی و پایش نمایید. مسئولیت اصلی مربی پس از برگزاری جلسه مربیگری این است که با ارائه کمک، مشاوره و تأمین منابع مورد نیاز فرد را در راستای پیادهسازی رفتارها و اقدامات مشخص شده در برنامه یاری نماید.
شما باید از طریق جلسات هفتگی و یا هفته ای دو بار( به صورت حضوری، آنلاین و یا از طریق تلفن) نسبت به ارائه مشاوره اقدام نموده و فرد تحت مربیگری را به اجرای برنامه های مورد توافق، تشویق نمایید. شما در این جلسات پیشنهادات و بازخوردهایتان را نیز به مشتری خود ارائه میدهید تا وی پس از تحول فردی نسبت به تحول در فرهنگ سازمانی خود اقدام نماید.
فرآیند مربیگری در حدود 12 ماه به طول می انجامد و شما باید اجازه دهید تا فرد تحت مربیگری در این بازه زمانی نسبت به عملیاتی نمودن اقدامات مورد توافق اقدام نماید.
ارزیابی پایانی فرایند مربیگری در قالب یک ارزیابی 360 درجه، بررسی نگرش کارمند، بازخورد گروههای کوچک و یا دیگر معیارهای ارزیابی عملکرد سازمانی اجرا میشود. به طور قطع دریافت نظرات دیگران به ما نشان میدهد که فرآیند مربیگری تا چه میزان بر تغییر فرهنگ سازمانی و افزایش عملکرد و کارآیی مؤثر بوده است.