شخصیتهای سریال شهرزاد جالبند ، هم از نظر mbti و هم ارکتایپ
مایلیم شما را به یک مسابقه دعوت کنیم که خانه توانگری برای اعلام علاقه مندی خود به سریال شهرزاد و حمایت از اقای فتحی برگزار میکند
این بخش ۳ دقیقه ای سریال شهرزاد را ببینید و تیپ شخصیتی فرهاد (مصطفی زمانی) و رویا را بر اساس MBTI تعیین کنید ( تیپ و مشرب و دلایلتون در زیر ۵ خط) .
پاسخهاتون را برای INFO@IRANMBTI.IR تا پایان ۵ دی ارسال کنید. پاسخهای صحیح را در سایت اعلام میکنیم و به قید قرعه به سه نفر جوایزی را که در آخر ویدئو گفته ایم تقدیم میکنیم.
جوابهاتون را به info@iranmbti.ir ارسال کنید با سابجکت : مسابقه ویدئو توانگری
مقاله حاضر توسط آن فیشر (Anne Fisher) در مجله فورچون (Fortune) به چاپ رسیده و در وبلاگ CPP نیز منتشر شده است.
ابزار شخصیتشناسی میرز-بریگز (MBTI) می تواند به افرادی که قصد انجام مذاکره در محیطهای کاری را دارند، سرنخهای مفیدی ارائه دهد.
آیا هرگز این تجربه ناخوشایند را داشتهاید که در محیط کار دیدگاه خود را راجع به موضوعی به عنوان یک نظر عالی یا دست کم قابل دفاع مطرح کنید و نظر شما به راحتی و حتی بدون آن که به طور کامل به آن گوش داده شود رد گردد؟ از میان تمام دلایل محتملی که برای این اتفاق میتوان یافت، یک دلیل وجود دارد که به احتمال زیاد به آن فکر نکردهاید: تیپ شخصیتی مخاطب شما.
اکثر کارکنان شرکتهای بزرگ آشنایی مختصری با ابزار شخصیتشناسی MBTI دارند که یک تیپ شخصیتی چهار حرفی را به هر فرد اختصاص میدهد. کاترین رینز (Catherine Rains) مدرس باسابقه ابزار MBTI در موسسه CPP بیان میدارد: «MBTI را میتوان ابزاری برای تعیین نقاط قوت و ضعف شخصی افراد و جایابی آنها در تیمها دانست».
اما یکی از کاربردهای این ابزار که شاید کمتر مورد توجه قرار گیرد، مربوط به دو حرف میانی تیپ شخصیتی هر فرد میشود. این دو حرف مشخص مینمایند که یک فرد چگونه اطلاعات را دریافت میکند و چگونه تصمیمگیری مینماید. برای مثال این دو حرف میتوانند تعیین کنند که شخص مقابل به حرفهای شما در مورد مسائلی همچون درخواست دستمزد بیشتر یا تغییر اتاق کار چگونه گوش میدهد و آیا صحبتهای شما برای وی به قدر کافی متقاعدکننده خواهد بود که به درخواستتان پاسخ «بله» بدهد یا خیر؟ رینز معتقد است: «بکارگیری ابزار MBTI برای رسیدن به آنچه به دنبالش هستید به معنی کنترل کردن افراد نیست بلکه به این معناست که یاد بگیرید چگونه به زبان آنها صحبت کنید تا آنها به حرفهای شما گوش بدهند».
هر چند دانستن تیپ شخصیتی رئیستان و این که آیا اصلاً وی تیپ شخصیتی خود را براساس ابزار MBTI تعیین نموده است یا خیر امری بعید میباشد، اما رینز معتقد است پیدا کردن دو حرف میانی مربوط به تیپ شخصیتی رئیستان چندان کار دشواری نیست. وی میگوید: «حرف اول یکی از دو گزینه S (منطقی) یا N (شهودی) است. افرادی که بیشتر به سمت واقعیات، اعداد و جزئیات گرایش دارند با احتمال بیشتری دارای ترجیح منطقی (S) میباشند. این افراد بیش از هر چیز با دادههای ملموس (Hard data) راحت هستند. در نقطه مقابل یک فرد شهودی (N)، بیشتر به چشماندازی از آینده، تخیل و بارش فکری ایدهها علاقمندی نشان میدهد».
توجه کردن به رفتار یک شخص در چند جلسه کاری معمولاً برای این که بتوانید تعیین کنید ترجیح وی از نوع منطقی یا شهودی است کافی میباشد. به نظر رینز: «یک رئیس با ترجیح منطقی (S) به اطلاعات قابل صحتسنجی در مورد وضعیت گذشته و حال علاقمند است، در حالی که یک رئیس با ترجیح شهودی (N) زمانی احساس شادمانی بیشتری مینماید که در مورد تصویر بزرگ، آینده و احتمالات پیشرو صحبت میکند».
دومین حرف میانی که باید به آن توجه کرد یکی از دو گزینه T (فکری) یا F (احساسی) است. رینز ابراز میدارد: «افراد با ترجیح فکری (T) تمایل دارند که تصمیمگیریهای عقلانی و منطقی انجام دهند در حالی که افراد با ترجیح احساسی (F) تصمیماتشان را عمدتاً بر این مبنا اتخاذ مینمایند که این تصمیمات چگونه بر دیگران تأثیر میگذارند و چگونه با ارزشهای کلی سازمان و چشمانداز بلندمدت همخوانی پیدا میکنند». از نظر رینز یک نشانه برای تشخیص رئیسی با ترجیح احساسی (F) آن است که: «وی تمایل دارد در مورد زندگی کارکنانش بیرون از محیط کار بیشتر بداند و کسب و کار را بر مبنای روابط بین فردی ببیند». رینز خاطر نشان میسازد: «یک رئیس با ترجیح احساسی از شما در مورد فرزندانتان می پرسد و می خواهد اسم آنها را بداند، در حالی که یک رئیس با ترجیح فکری به ندرت از اینگونه سؤالات میپرسد».
رینز میافزاید: «اکثر ما دارای هر چهار ترجیح شخصیتی (منطقی، شهودی، فکری و احساسی) هستیم و از آنها در محیط کارمان استفاده میکنیم، منتهی برای هر یک از ما استفاده از یکی از دو شیوه جمعآوری اطلاعات (منطقی یا شهودی) و یکی از دو شیوه تصمیمگیری (فکری یا احساسی) طبیعیتر و راحتتر است و انرژی کمتری از ما میگیرد».
برای این که از مذاکره با رئیستان به نتیجه مثبت برسید، باید فضای مذاکره را براساس تیپ شخصیتی رئیستان و نه خودتان تنظیم کنید. رینز توصیه مینماید: «به یاد داشته باشید، تیپ شخصیتی شما هر چه باشد، آنچه اهمیت دارد آن است که چگونه رئیستان گوش کردن به حرفهای شما را آسان بیابد».
فرض کنیم شما شخصی با ترجیح شهودی و احساسی (NF) هستید، اما در حال گزارش دادن به فردی میباشید که در جلسات معمولاً میخواهد اول از همه و بیشتر در مورد دادههای ملموس (ST) صحبت کند. بهترین بخش ایدهای که برای یک پروژه در ذهن دارید این است که از نظر شما دارای ظرفیتهای بالقوه بلندمدت برای شرکت است و فرصتهای جدیدی برای شما و همکارانتان ایجاد میکند. رینز میگوید: «اشکالی ندارد که چنین ایدهای دارید، اما آن را در متن اصلی نیاورید بلکه در حاشیه ارائه خود بیاورید. چیزی که شما در جلسه برای یک فرد با ترجیح منطقی و فکری (ST) باید ارائه دهید یک تحلیل خط به خط از هزینهها و درآمدها شامل اثرات بر سوددهی شرکت در کوتاهمدت میباشد».
برعکس این قضیه نیز صادق است. رینز معتقد است: «یک رئیس با ترجیح شهودی و احساسی (NF) که عمدتاً بر مبنای حس ششم خود تصمیمگیری میکند و به اثرات تصمیمات اتخاذ شده بر کارکنانش توجه دارد، در جلسه به سرعت شما را به سکوت وامیدارد اگر بخواهید او را با انبوهی از آمار و ارقامها که در تأئید حرفهایتان میآورید، بمباران نمایید». به جای این، شما باید ابتدا به سراغ نشان دادن تصویر کلی بروید و شرح دهید چگونه ایده شما به افراد در شرکت نفع میرساند و بعد در ادامه آمار و ارقام مرتبط را عمدتاً با هدف کمک به چارهاندیشی ارائه بدهید.
با کاربردهایی از این دست، ابزار MBTI میتواند به خوبی نشان دهد که چرا هدایت سازمانها و شرکتها تا این حد میتواند امری ظریف باشد. مطابق آمارهای ثبت شده از زمانی که ابزار MBTI چندین دهه پیش توسعه داده شد تا زمان حاضر، بیشترین تیپ شخصیتی ثبت شده برای افراد تیپ ISFJ میباشد که به ترتیب دارای ترجیحات درونگرا (I)، منطقی (S)، احساسی (F) و منظم (J) است.
رینز میگوید: «فرهنگ غربی و به ویژه محیط کسب و کار، مستعد پرورش تیپ شخصیتی ESTJ (برونگرا، منطقی، فکری و منظم) میباشد که بیشتر عملگرا و نتیجهمحور است. اشخاص زیادی در جامعه به گونهای تربیت شدهاند که مانند یک فرد با تیپ شخصیتی ESTJ رفتار بنمایند و تا سنین میانسالی این واقعیت را کشف نمیکنند که آنها در واقع درونگرایانی احساسی هستند».
https://typology.ir/wp-content/uploads/2015/05/rbcm_57.jpg413600دپارتمان MBTIhttp://typology.ir/wp-content/uploads/2019/11/typology-1-300x138.pngدپارتمان MBTI2015-05-12 01:09:452015-05-12 01:16:38به دنبال افزایش حقوق بیشتری هستید؟ پس تیپ شخصیتی رئیستان را بیابید
یکی از کاربردهای مهم ابزار MBTI، استفاده از آن در سازمانها به منظور افزایش بهرهوری و رشد و تعالی سازمانی میباشد. در مقاله حاضر، دکتر دایان لادجت لاو (Diane Ludget Love) نویسنده و مدرس ارشد ابزار MBTI و جیمز کانینگهام (James Cunningham) کارشناس منابع انسانی شیوههایی که ابزار MBTI به احیای سازمانها کمک مینماید را شرح میدهند. مقاله حاضر در ژانویه ۲۰۱۴ در مجله بولتن تیپ روانشناختی (Bulletin of Psychological Type) که ناشر آن اتحادیه بینالمللی تیپ روانشناختی (APTi) میباشد، به چاپ رسیده است [۱].
امروزه ابزار MBTI به عنوان یکی از توانمندترین و کاربردیترین ابزارهایی شناخته میشود که در زمینه احیاء سازمانها صرفنظر از ابعاد آنها مورد استفاده قرار میگیرند. با دارا بودن تاریخچهای غنی که به فعالیتهای علمی روانشناس برجسته سوئیسی کارل گوستاو یونگ در اوایل قرن بیستم برمیگردد، این ابزار به عنوان یکی از فراگیرترین ابزارهای شخصیتشناسی در دنیای کسب و کار امروز شناخته میشود. ابزار MBTI به مدیران سازمانها یاری میرساند تا به درکی از ارزشمندترین منابع یک سازمان که همان کارکنانش میباشد، دست یابند.
ویژگی مشترک تمامی سازمانهایی که از ابزار MBTI بهره میگیرند، این است که از تیپ شخصیتی به عنوان یک سنگبنای فرهنگی استفاده مینمایند. آن ها از گفتمان تیپشناسی در سازمان خود بهره میگیرند و آن را در برنامهریزی راهبردی[۱]، ارتباطات، فروش، بازاریابی، حل مسأله، توسعه نیروی انسانی و روابط بین فردی بکار میبرند.
با استفاده از ابزار MBTI گفتمان بین کارکنان، همکاران، اعضای گروه و مشتریها تسهیل میگردد. مدیرانی که تیپ شخصیتی کارکنان خود را میشناسند و آن را درک میکنند، سرنخهای ارزندهای در اختیار دارند تا با استفاده از آنها به بهترین نحو به اعضای گروه خود انگیزه ببخشند و با دریافت بازخورهای سازنده از افراد اثربخشی و کارآیی سازمان را افزایش دهند.
با تغییرات سازمانها، تیپهای شخصیتی اطلاعاتی جدیدتر و روشنگرانهتر برای توسعه سازمانی فراهم می سازند. با در نظر گرفتن مطالب فوق، در اینجا به پنج شیوه روشن که ابزار MBTI با استفاده از آنها به دمیدن روح تازه به یک سازمان و توانمندسازی آن یاری میرساند، اشاره شده است:
۱) شناخت تیپ شخصیتی افراد سازمان با بهبود ارتباطات و توانایی گوش دادن به یکدیگر، اعتماد در سازمان را پایهگذاری مینماید: هنگامی که یک سازمان به طور فعالانه از تیپ شخصیتی استفاده مینماید، نوری تازه بر استفاده سازنده از تفاوتهای بین فردی تابیده شده و مسیر جدیدی برای درک متقابل افراد ایجاد میگردد. شناخت افراد سازمان از تیپ شخصیتی یکدیگر، فرهنگی از ارتباطات صادقانه را فراهم میسازد که در آن ورودیهای ارائه شده از طرف کارکنان در تمامی سطوح مورد احترام واقع شده و ارزش آن درک میگردد. در این فرهنگ اطلاعات به اشتراک گذاشته میشود، انتظارات افراد از یکدیگر شفاف میگردد و اهداف سازمان نظم مییابند. در چنین فضایی، اعتماد بین افراد افزایش مییابد که خود موجب تقویت روابط بین فردی و افزایش وفاداری افراد به سازمان میگردد.
۲) شناخت تیپ شخصیتی افراد سازمان با تجزیه سیلوهای سازمانی و شتاب بخشیدن به همکاریهای سازنده، بهرهوری سازمان را افزایش میدهد: سازمانهایی که از ابزار MBTI بهره میگیرند نه تنها با شناخت تیپ شخصیتی تک تک افراد بلکه با شناخت تیپ شخصیتی کارگروههای درون سازمان، بهرهوری خویش را افزایش میدهند. در عمل، این شناخت و درکی که در پی آن از ویژگیهای افراد و کارگروهها ایجاد میشود، میتواند سیلوهای سازمانی[۲] را تجزیه کند، رقابتهای ناسالم را کاهش دهد و مسیر را برای تمامی کارگروهها جهت تمرکز بر اهداف بزرگتر سازمان هموار سازد. هنگامی که سازمان با چالشهای مداوم روبرو میشود، ارزش شناخت تفاوتهای بین فردی و بین گروهی – که از طریق بکارگیری ابزار MBTI میسر میگردد – مشخص خواهد شد. با حفظ عامدانه تنوع در تیپهای افراد و کارگروهها، سازمانها میتوانند اثربخشی گروههای چندتخصصه[۳] را رونق ببخشند و از همافزایی ناشی از همکاریهای اصیل بین گروهها سریعتر بهره ببرند.
۳) شناخت تیپ شخصیتی افراد سازمان رهبری را تسهیل مینماید و به توسعه حرفهای در تمامی سطوح نفع میرساند: در سازمانی که به خوبی از ابزار MBTI بهره میگیرد، هر فردی با تیپ شخصیتی خود آشناست و یاد میگیرد که چگونه تیپ شخصیتی دیگر افراد را بشناسد و به منظور افزایش کارآیی فردی، خود را با آنها انطباق دهد. این به ویژه برای افرادی که در جایگاه رهبری سازمان قرار دارند حائز اهمیت است، زیرا آنها وظیفه تعیین حجم کارها، اولویتها، زمانبندیها و چینش افراد در گروهها را به عهده دارند. آگاهی از ارجحیتهای شخصیتی افراد، ابزاری ارزشمند در اختیار رهبران سازمان قرار میدهد تا تواناییهای افراد گروهها را مورد صحتسنجی قرار دهند، روابط بین افراد را بازسازی و تحکیم نمایند و در مواقع رهبری سازمان در گذار از موقعیتهای پراضطراب و تغییرات اجتنابناپذیر، توانمند باقی بمانند. صرفنظر از موقعیت سازمانی، آگاهی شخصی از تیپ شخصیتی منجر به شکلگیری فرصتهای رشد و یادگیری برای افرادی خواهد بود که آماده پذیرش چالشها هستند. دانستن تیپ شخصیتی یک فرد و این که در یک موقعیت خاص احتمال بروز چه رفتارهایی از وی بیشتر است، نیازهایی که در محیط کارش دارد و نحوه روبرو شدن وی با استرس به رهبران سازمان این امکان را میدهد تا با تخصیص بهینه منابع در جهت تقویت نقاط قوت و برطرف کردن نقاط ضعف کارکنان گام بردارند.
۴) شناخت تیپ شخصیتی افراد احساس تعلق کارکنان به سازمان را افزایش داده و احتمال ترک سازمان از طرف آنها را کاهش میدهد: احساس تعلق کارکنان به مفهوم ارتباطی عاطفی است که یک فرد با سازمان محل خدمتش برقرار میکند و این مفهوم بر کارکرد افراد در سازمان تأثیر میگذارد. سازمانهایی که از گفتمان ابزار MBTI به عنوان جزء لاینفک فرهنگ سازمانی خویش بهره میگیرند، با فراهم ساختن فرصتهای مناسب به کارکنانشان این امکان را میدهند تا برای انجام وظایف سازمانی خود از تواناییهای ذاتی و خدادادیشان بهره گیرند. از این رو، کارکنان احساس رضایتمندی و موثر بودن بیشتری خواهند داشت و بهرهوری آنها از ابتدا بیشتر خواهد بود. در چنین سازمانی، کارکنان سبکی از ارتباطات و گوش سپردن به حرفهای یکدیگر را تجربه خواهند کرد که به کمک آن میتوانند به سادگی یکدیگر را درک کنند، تفاوتهای فردی را بشناسند و به آن احترام بگذارند و با استفاده از فرصتهای فراهم شده همراه با سایر اعضای گروه رشد نمایند. این فضا موجب میشود که کارکنان این احساس را داشته باشند که سازمان برای آنها به عنوان یک فرد کامل و نه صرفاً یک کارمند اهمیت قائل است و از این رو کارکنان سطح بالاتری از رضایتمندی، بهرهوری و اثربخشی را تجربه خواهند کرد و تمایل بیشتری برای ماندن در سازمان و مشارکت در موفقیت سازمان خواهند داشت.
۵) استفاده از تیپ شخصیتی، فرصتی برای سازمانها میباشد تا رفتارهایی که فرهنگ سازمان را تحت تأثیر قرار میدهد اصلاح نمایند: این که یک سازمان چه کاری انجام میدهد یا چه محصولی تولید میکند یک امر است و این که آنها چگونه با مشتریان، همکاران تجاری و در درون با یکدیگر برخورد میکنند کاملاً امری دیگر است. فرهنگ سازمانی اغلب محصولی بنیادی از رفتار سازمانی در طول زمان است و هنگامی که این فرهنگ شکل گرفت، تغییر آن دشوار خواهد بود. هنگامی که یک سازمان به استفاده از ابزار MBTI به عنوان یک بستر سازمانی و گفتمان مشترک برای پرداختن به مسائل و انطباق با رفتارهای متنوع متعهد شد، به سرعت مسئولیت فرهنگ سازمانی خود را به عهده میگیرد. در این بین، تیپ شخصیتی ابزاری است که برای هر یک از کارکنان معنایی شخصی پیدا میکند و همچنین به عنوان چارچوبی عمل خواهد کرد که بر اساس آن اهداف سازمانی و رفتارهای مطلوب مورد انتظار سازمان بنیان نهاده میشود و مورد بحث قرار میگیرد. با تمرکز پایدار و تکرار مداوم، ابزار MBTI به عنوان یک مفهوم پذیرفته شده برای وصل کردن افراد، رفتارهای مطلوب و اهداف سازمانی عمل خواهد نمود. به طور خلاصه، این ابزار به سازمانها کمک خواهد کرد که آن فرهنگ سازمانی که به دنبالش هستند را درک نمایند.
[۲] Organizational Silos: منظور از یک سیلوی سازمانی، گروهی از کارکنان سازمان است که تمایل دارند به صورت واحدهای مستقل درون یک سازمان کار کنند. آنها برای یکپارچه کردن تلاششان با کارکنان دیگر بخشهای سازمان تمایلی از خود نشان نمیدهند. سیلوها با هدف متمرکز ماندن سازمانها یا گروههای درون سازمانی بر دستیابی به اهدافشان و جلوگیری از مزاحمت افراد متفرقه در مسیر پیشرفتشان ایجاد میشود. هر چند سیلوهای درونسازمانی میتوانند آثار مثبتی نیز داشته باشند اما آثار منفی ناشی از آنها اغلب باعث میشود که مدیران رده بالای سازمان روی به تجزیه آنها بیاورند. برخی از اهداف تجزیه سیلوهای سازمانی عبارتند از کاهش موازیکاری در سازمان، جلوگیری از شکلگیری رقابتهای ناسالم، شفاف شدن گردش اطلاعات و توزیع هدفمند تخصص افراد. جهت کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه می توان به مراجع ۲ و ۳ مراجعه نمود – توضیح مترجم
https://typology.ir/wp-content/uploads/2015/04/Organization2.jpg480640دپارتمان MBTIhttp://typology.ir/wp-content/uploads/2019/11/typology-1-300x138.pngدپارتمان MBTI2015-04-25 14:00:312015-04-25 14:00:31سازمان خود را با استفاده از ابزار MBTI احیاء کنید
مقاله زیر را خانم نیک صور ، عضو دپارتمان MBTI و کارشناس ارشد روانشناسی ترجمه کرده اند.
مثل تیپ ENTJ، ESTJ ها نیز با تفکر برونگرایانه ( کارکرد اول ) برانگیخته می شوند تا طرح هایشان را سریعا به صورت اجرایی در آورده و تکمیل کنند. اغلب از شغل هایی لذت می برند که آنها را در مدیریت موثر و کارآمد افراد، جزئیات، سیستم ها، و سازمان ها درگیر کنند. آنها مورخان ذاتی هستند ادامه مطلب …
https://typology.ir/wp-content/uploads/2014/07/bbm01.jpg260650دپارتمان MBTIhttp://typology.ir/wp-content/uploads/2019/11/typology-1-300x138.pngدپارتمان MBTI2014-07-07 08:24:142014-07-07 08:24:14ESTJ – فقط انجام بده، حالا!
خانم مریم هومن کارشناس فناوری اطلاعات متن زیرا فرستاده اند ( تجربه یک دختر ENFJ-Athena)
استاد عزیزم سلام
با توجه به ارزش وقت شما بدون حاشیه و تنها با عرض قبولی عبادات داستان خود و تجربه خاصم از دوره های گذرانده شده را بازگو میکنم.
در کلاس MBTI شخصیت من ENFJ استخراج شد و بخشی از لذت خود شناسی و بازی با رفتارها و ترجیح ها در آن بازه چشیدم که پیشتر از مزایای آن در نگارش پایان نامه و جلسه دفاع توضیح حضورتان عرض شد.
اما در کلاس آرکتایپ اما زیر و رو شدم از MBTI سخت تر بود اما فهمیدم ترکیبی از آتنا و آرتمیس هستم. با آتنایی قوی تر و کمی بچه افرودیت نوپا . …
از آتنا بودن همیشه شاگرد اولی و معدل بالا و پروژه های بالاتر از توقع اساتید را برای خود به ارمغان آورده بودم و البته حدی از سو استفاده اساتید زئوسی :D
در کودکی و سنجش خواستگار و ایجاد روابط هم دقیقا فرموده های شما را گام به گام طی نموده بودم. مثال ها گویی مروری بود بر دفترچه خاطراتم.
ما را در صفحات اجتماعی دنبال کنید…