در قسمت قبل این مقاله، کاترین رینز (Catherine Rains) از مدرسین ارشد MBTI نکاتی پیرامون رابطه تیپ شخصیتی با رضایت شغلی و کاربرد ابزار MBTI در انتخاب شغلی با میزان رضایت بالاتر ارائه کرد. در این قسمت به طور عمیقتر به این موضوع پرداخته شده است که چگونه تیپ شخصیتی در خوشایند یا آزاردهنده بودن نقش کنونی شما در محیط کار ایفای نقش میکند و چگونه میتوانید نقشی را در شرکت یا سازمان فعلی خود انتخاب کنید که با تیپ شخصیتی شما همخوانی بهتری داشته باشد.
زمانی که در محیط کار احساس نارضایتی میکنیم، اغلب علت اصلی نارضایتی ما، سازمان یا شرکتی که در آن کار میکنیم نیست، بلکه از نقشی که به ما محول کردهاند ناراضی هستیم. تیپ شخصیتی که بر اساس ابزار شخصیتشناسی میرز-بریگز (MBTI) تعیین میشود، اطلاعاتی در مورد ترجیحات ما در خصوص نحوه جمعآوری اطلاعات و تصمیمگیری در اختیارمان قرار میدهد که به میزان زیادی با رضایت شغلی در ارتباط هستند. هر چه بیشتر در زمینهای نزدیک به ترجیحات شخصیتیمان کار کنیم، احساس سرزندگی بیشتر و فرسودگی کمتری خواهیم داشت.
همان طور که در قسمت قبل این مقاله اشاره شد، شغل فعلی شما ممکن است لزوماً با ترجیحات شخصیتیتان همخوانی نداشته باشد. هر چند اگر فرهنگ سازمانی بزرگتری که در آن کار میکنید با شما و تیپ شخصیتیتان تطابق داشته باشد، جستجوی نقش دیگری در همان سازمان نسبت به این که بخواهید محل کارتان را عوض کنید میتواند انتخاب بهتری باشد.
همانطور که تیپ شخصیتی توصیفکننده انسانهاست، میتوان تیپ شرکتها، گروهها و نقشها را نیز بسته به شیوه جمعآوری اطلاعات و تصمیمگیری در آنها تعیین کرد. از تیپ شخصیتی به عنوان راهنمایی برای تعیین یک نقش مناسبتر استفاده کنید. این کار را نه فقط با نگریستن به تیپ فردی بلکه با بررسی مهارتها و ویژگیهایی که تیپ گروههای مختلف را تشکیل میدهد، انجام دهید.
مشخص کنید واقعاً چه کاری میخواهید انجام بدهید
معمولاً در دوران کودکی از همه ما این سؤال پرسیده میشود که: «وقتی بزرگ شدید میخواهید چکاره بشوید؟» هنگام جستجوی یک نقش تازه در شرکت یا سازمانتان، سؤال بهتری که میتوانید از خودتان بپرسید این است که: «چه کاری میخواهی انجام بدهی؟» با جستجوی انواع وظایف و مسئولیتهایی که با انگیزهبخشهای اصلی شما همخوانی دارند، با دقت بالاتری میتوانید نقش رضایتبخشتری را در شرکت یا سازمان فعلی خود بیابید.
آلن همر (Allen L. Hammer) در کتاب مقدمهای بر تیپهای شخصیتی و مشاغل (Introduction to Type and Careers) میگوید، بهتر است در این مواقع سؤالات زیر را از خودتان بپرسید:
- من میخواهم چه کارهایی را هر روز انجام دهم؟
- من میخواهم در یک، پنج یا ده سال آینده در چه موقعیت شغلی باشم؟
- من میخواهم با چه نوع آدمهایی کار کنم؟
- من چه نوع محیط کاری را بیش از همه برای خودم مناسب میدانم؟
- چه نوع محیط کاری به من اجازه میدهد که بیشترین بهرهوری را داشته باشم؟
- چه چیزهایی به من انگیزه میدهند که بهترین عملکردم را داشته باشم؟
با در نظر گرفتن نکته اخیر، در حالی که ترجیحات فکری (T) و احساسی (F) سبک تصمیمگیری ما را توصیف میکنند، ترجیحات منطقی (S) و شهودی (N) نوع اطلاعاتی که ما تصمیماتمان را بر آن مبنا اتخاذ میکنیم مشخص میسازند و تلفیق این دو نشان میدهد که چه چیزی بیشترین انگیزه را به ما در محیط کار میدهد:
ST: دستیابی به نتایج نهایی
SF: ارائه خدمات عملی
NF: ایجاد یک تفاوت معنادار
NT: بهبود سیستم
تحقیقات نشان میدهند، افراد مشاغلی را که با دو حرف میانی تیپ شخصیتیشان همخوانی دارد به صورت ناخودآگاه انتخاب میکنند و به سمت آنها کشیده میشوند. برای مثال اگر شما دارای ترجیح احساسی (F) باشید، از به عهده گرفتن نقشی که در آن بتوانید به دیگران کمک کنید یا از آنها پشتیبانی کنید، احساس رضایت قابل توجهی خواهید داشت. این عامل انگیزهبخش میتواند به اشکال گوناگون خود را نمایان کند، مثلاً کمک کردن به مشتریان، مربیگری، حضور در یک گروه مشاورهای، بهبود وضعیت جامعه یا ایجاد یک دنیای بهتر.
علاوه بر این، افرادی که دارای ترجیح احساسی (F) هستند، باید به یاد داشته باشند که نتیجه کلی کارشان میتواند بر سطح نهایی رضایت شغلی نیز اثر بگذارد. برای مثال، ممکن است متوجه شوید کار شما طوری است که به طور روزانه زمان زیادی را صرف اجرای نقش «کمککننده» نمیکنید اما در مجموع کارتان منجر به ایجاد نکات مثبت در زندگی مردم میشود. اگر شما در یک مرکز انساندوستانه یا دانشگاه کار میکنید، حتی اگر هر روز درگیر کمک کردن به مردم نباشید، میدانید که بخشی از چرخ بزرگتری که برای ایجاد تفاوت در زندگی مردم میچرخد هستید و همین کافی است تا شما را در محیط کار سرزنده نگه دارد.
شکل دادن نقش فعلیتان
اگر شما دارای ترجیحات منطقی و فکری هستید و در نقشی قرار گرفته باشید که به میزان ارتباطات فردی زیادی نیاز دارد، ممکن است بخواهید به دنبال نقشی بگردید که به شما اجازه بدهد به تحلیل دادهها با تأکید بر شرایط این مکانی و این زمانی بپردازید یا حتی دلتان بخواهد اینگونه مسئولیتها را در نقش فعلی خود به عهده بگیرید.
برای مثال من اغلب با مشاوران شغلی که دارای ترجیحات ST هستند کار میکنم که حرفه آنها مستلزم بکارگیری مداوم دو کارکرد غیر مورد ترجیحشان یعنی احساسی (F) و شهودی (N) است. اگر چه آنها معمولاً ابراز میکنند که در مجموع شغلشان را دوست دارند، در عین حال تصدیق میکنند که شغلشان بسیار فرسودهکننده و طاقتفرساست به ویژه زمانی که مجبورند ساعتهای طولانی را صرف کمک مستقیم به یک شخص کننند. هر چند اگر آنها بتوانند فعالیتهایی را بیابند که به آنها اجازه بدهد در محدوده ترجیحات طبیعیشان کار کنند، مثلاً تحلیل ارزیابیهای شغلی، نقد رزومههای کاری، انجام کارهای اداری یا مدیریت فناوری درونگروهی و نظایر آن می توانند به انگیزههای جدیدی برای ادامه کارشان دست یابند.
در مجموع، اگر بتوانید به اندازه کافی کارهایی را بیابید که با ترجیحات شخصیتی شما همخوانی دارند و آنها را با نقش فعلی خود یکپارچه کنید، احساس رضایت و سرزندگی بیشتری در موقعیت شغلی فعلی خود خواهید داشت.
داشتن صبر کافی برای این که مسیرتان را بیابید
باید توجه داشت گاهی اوقات یک راه حل سریع برای افزایش رضایت شغلی وجود ندارد زیرا توسعه مهارتها و تخصصها برای فعالیت در نقشهای خاص زمان میبرد.
برای مثال اگر شما دارای ترجیح فکری (T) باشید از سبک تصمیم گیری منطقی لذت خواهید برد و دلتان میخواهد به دنبال اشکالات سیستم بگردید تا آنها را رفع کنید. سؤال این است، آیا به اندازه کافی در شغل خود پیشرفت کردهاید که بخواهید تغییرات را آغاز کرده و به اجرا بگذارید؟ اکثر تیمها وقت صرف نمیکنند که به کارکنان تازهکار بگویند کجای کارشان ایراد دارد بدون آن که بدانند توصیهها و پیشنهادههای آنها تا چه اندازه میتواند در تصمیم فرد برای ادامه آن نقش مؤثر باشد.
برخی مواقع شما مجبورید که نقش فعلی خودتان را برای مدتی ادامه بدهید، تخصص لازم را به دست آورید و تأثیر لازم را به جای بگذارید تا بتوانید در نقش کسی ظاهر شوید که میتواند ایراد سیستم را بیابد. احتمالاً برای مدتی نارضایتی را تجربه خواهید کرد، ضمن این که احتمالاً متوجه ناشایستگیهای برخی از همکاران و مدیرانتان میشوید که دلتان میخواهد آنها را برطرف کنید اما قدرت این کار را ندارید. در عوض بهتر است زمان خود را صرف این کنید که در موقعیت فعلی خود تخصص لازم را به دست آورید، چون در نهایت به قدرت لازم برای اعمال تغییرات دست خواهید یافت و اینگونه میتوانید به تدریج در شغلی که آن را رضایتبخش مییابید و به شما اجازه میدهد که با ترجیحات طبیعیتان کار کنید، رشد نمایید.
مراجع:
تهیه و تنظیم:
سید ساجد متولیان
عضو دپارتمان MBTI – خانه توانگری طوبی